نیست شونده، ناپایدار، نابودشونده، برای مثال خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست / پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۷)، در تصوف ویژگی آنکه در طریقت و سلوک به مرحلۀ فنا رسیده است
نیست شونده، ناپایدار، نابودشونده، برای مِثال خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست / پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۷)، در تصوف ویژگی آنکه در طریقت و سلوک به مرحلۀ فنا رسیده است
پانید. شکرقلم. نوعی ازحلوا. و فانیذ معرب آن است. (برهان). رجوع به بانیذشود. فانیذ: و (اندر سلابور هندوستان) شکر و انگبین و پانیذ و جوز هندی... سخت بسیار است. (حدود العالم). و از این ناحیت (سند) پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین و خرما و پانیذ خیزد. (حدود العالم). کیز، کوشک قند، به (؟) سد (؟) درک، اسکف این همه شهرهائیند از حدود مکران و بیشترین پانیذها که اندر جهان ببرند از این شهرکها خیزد. (حدود العالم). ز بنگاه حاتم یکی نیکمرد طلب ده درم سنگ، فانیذ کرد. سعدی
پانید. شکرقلم. نوعی ازحلوا. و فانیذ معرب آن است. (برهان). رجوع به بانیذشود. فانیذ: و (اندر سلابور هندوستان) شکر و انگبین و پانیذ و جوز هندی... سخت بسیار است. (حدود العالم). و از این ناحیت (سند) پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین و خرما و پانیذ خیزد. (حدود العالم). کیز، کوشک قند، به (؟) سد (؟) درک، اسکف این همه شهرهائیند از حدود مکران و بیشترین پانیذها که اندر جهان ببرند از این شهرکها خیزد. (حدود العالم). ز بنگاه حاتم یکی نیکمرد طلب ده درم سنگ، فانیذ کرد. سعدی
معرب پانید است و نوعی از حلوا، و بمعنی قند و شکر نیز گفته اند، آب نیشکر اگر پس از طبخ و انعقاد بی تصفیه باشد آن را قند سیاه گویند و اطبا شکر سرخ خوانند، و شکر بر سه نوع است یکی سیاه رنگ، دیگر سرخرنگ، و دیگر سفید، چون شکر سفید را بجوشانند و صافی نموده منعقد گردانند آن را نبات سفید گویند و چون دو مرتبه تصفیه کرده در ظرفی بریزند که در آن جدا گردد آن را شکر سلیمانی گویند، چون سیم تصفیه نمایند و در قالب صنوبری بریزند آن را فانید گویند، (از آنندراج)، لیث گوید عصارۀ نیشکر چون منجمد شود فانید از او سازند، (از ترجمه صیدنه)، به پارسی پانید گویند، بهترینش آن بود که از قند سپید سازند، طبیعتش گرم و خشک است، در دوم شکم را نرم دارد و سرفه را دفع کند و سینه را نیکو بود، (تحفۀ حکیم مؤمن)، فانید کعب الغدا را گویند، (از اختیارات بدیعی) : این جمع را مویزبای باید ساخت و حلوای فانید مزعفر، (اسرارالتوحید)، ز بنگاه حاتم یکی نیک مرد طلب ده درم سنگ، فانید کرد، سعدی، مؤلف برهان با ذال معجم ضبط کرده است، رجوع به فانیذ شود، - فانید سجزی، نوعی فانید که به سیستان کردندی، (یادداشت بخط مؤلف، از ابن البیطار)، فانیده، رجوع به فانیده شود
معرب پانید است و نوعی از حلوا، و بمعنی قند و شکر نیز گفته اند، آب نیشکر اگر پس از طبخ و انعقاد بی تصفیه باشد آن را قند سیاه گویند و اطبا شکر سرخ خوانند، و شکر بر سه نوع است یکی سیاه رنگ، دیگر سرخرنگ، و دیگر سفید، چون شکر سفید را بجوشانند و صافی نموده منعقد گردانند آن را نبات سفید گویند و چون دو مرتبه تصفیه کرده در ظرفی بریزند که در آن جدا گردد آن را شکر سلیمانی گویند، چون سیم تصفیه نمایند و در قالب صنوبری بریزند آن را فانید گویند، (از آنندراج)، لیث گوید عصارۀ نیشکر چون منجمد شود فانید از او سازند، (از ترجمه صیدنه)، به پارسی پانید گویند، بهترینش آن بود که از قند سپید سازند، طبیعتش گرم و خشک است، در دوم شکم را نرم دارد و سرفه را دفع کند و سینه را نیکو بود، (تحفۀ حکیم مؤمن)، فانید کعب الغدا را گویند، (از اختیارات بدیعی) : این جمع را مویزبای باید ساخت و حلوای فانید مزعفر، (اسرارالتوحید)، ز بنگاه حاتم یکی نیک مرد طلب ده درم سنگ، فانید کرد، سعدی، مؤلف برهان با ذال معجم ضبط کرده است، رجوع به فانیذ شود، - فانید سجزی، نوعی فانید که به سیستان کردندی، (یادداشت بخط مؤلف، از ابن البیطار)، فانیده، رجوع به فانیده شود