جدول جو
جدول جو

معنی فافیرا - جستجوی لغت در جدول جو

فافیرا
رجوع به فافیر شود
لغت نامه دهخدا
فافیرا
لاتینی تازی گشته جگن نیل از گیاهان
تصویری از فافیرا
تصویر فافیرا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاتیرا
تصویر پاتیرا
(پسرانه)
فراوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامیرا
تصویر سامیرا
(دخترانه)
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن حجامت می کنند، نام محلی در نزدیکی مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناهیرا
تصویر ناهیرا
(پسرانه)
روشنایی، نور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاتیما
تصویر فاتیما
(دخترانه)
فاطیما، نام شهری در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاطیما
تصویر فاطیما
(دخترانه)
فاتیما نام شهری در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است
فرهنگ نامهای ایرانی
مادرا، رودی است در آمریکای جنوبی که در آمازون ریزد و 3240 هزارگز طول دارد، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
زبد البحیره، ادراقیس، ادرقیون، ادرقی
لغت نامه دهخدا
به یونانی حلبه است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی عصار است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی سرطان است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به کاکیره شود
لغت نامه دهخدا
به رومی جوزالسرو است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
مامیر، ثؤلولی باشد درون گوشت معکوساً مدور و سفید، (بحرالجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بقلهالحمقاء. (فهرست مخزن الادویه). فرفخ. فرفه. فرفهن. فرفیم. فرفین. پرپهن. رجوع بدین مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
ارغوانی یا قرمز یا بنفش. (یادداشت به خط مؤلف). از این عبارت ابن بیطارکه درباره ’بنفسج’ میگوید: ’علی طرف ساقه زهر طیب الرائحه جداً و لونه لون الفرفیر...’ معلوم میشود که عرب ’لون الفرفیر’ را به معنی بنفش به کار برده است. (یادداشت به خط مؤلف). رنگ بنفش. (فهرست مخزن الادویه) : خربق سیاه: برگ نبات او مانند برگ خیار است و ساق او کوتاه است و رنگ ساق او فرفیری است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به فرفیر و فرفور شود
لغت نامه دهخدا
بطلمیوس هفتم سوتر دوم لاتیرا پسر بزرگتر بطلمیوس هفتم، چون بطلمیوس هفتم درگذشت زنش زمامدار گردید، او می بایست یکی از دو پسرش را همکار خود قرار دهد و چون ملکه پسر بزرگتر را دوست نمیداشت و او را در زمان سلطنت شوهرش به قبرس فرستاده بود پسر کوچکتر را که موسوم به بطلمیوس نهم اسکندر بود برای همکاری برگزید، مردم در این موقع دخالت کرده از ملکه خواستند که پسر بزرگتر را از قبرس برای معاونت در زمامداری بخواند و پسر کوچکتر را به سمت والی به قبرس بفرستد، او راضی شد ولی قبلاً پسر بزرگتر را مجبور کرد زن و خواهر خود را که کلئوپاتر نام داشت طلاق بدهد زیرا این زن را خیلی جاه طلب میدانست، پس از آن این ملکه با لاتیرا امور دولت بطالسه را اداره میکرد تا آنکه لاتیرا برخلاف میل مادرش به آن تیوخوس سیزیکی کمک کرد و این قضیه باعث شد که ملکه قشون را به پسر بزرگ شورانیده پسر کوچکتر را به تخت نشانید، لاتیرا که والی قبرس شده بود پس از چندی بنابر دسائس ملکه مجبور گردید از قبرس بیرون رود و پس از آن اعلان جنگ به مادرش داد، در ابتدا اسکندر میخواست از سلطنت استعفا کند ولی ملکه مانع شد بعد طولی نکشید که اسکندر مادرش را کشت و از جهت نارضامندی مردم فرار کرد که به قبرس برود ولی در راه درگذشت (89 ق، م)، مردم لاتیرا را از قبرس خواندند و به تخت نشانیدند، وی در 81 قبل از میلاد مرد، (ایران باستان ج 3 ص 2157 و 2158)
لغت نامه دهخدا
معرب پاپیروس است، رجوع به فافیر و پاپیروس شود
لغت نامه دهخدا
مردمانی که در زمان سارکن دوم 722- 701 قبل از میلاد) از طرف شمال به مملکت وان فشار می آوردند پیدایش این مردم قوی و سلحشور از سواحل دریای آزوف و از راه قفقاز است که به حوالی فلات ایران آمده بودند، ولات دیگر آسور این مردمان را گامیرا مینامند، توراه این مردم را ’جوهر’ و مورخین یونانی کیمروی نامیده اند، رجوع به کیمروی و جوهر شود، رجوع به ایران باستان ص 171 شود
لغت نامه دهخدا
آنچه در آن است: دنیا و مافیها، دنیا و آنچه در آن است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
فلفل، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قثاءالحمار است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و در مخزن الادویه اسعیرا آمده است
لغت نامه دهخدا
بردی. (فهرست مخزن الادویه). صورت غلطی از فافیروس معرّب پاپیروس است. رجوع به پاپیروس و فافیروس شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی کمون بری است، و شاه ترج (شاه تره) برّی را نیز نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
شهری است در قسمت شمالی سنجاق طرابلس شام از ولایت بیروت و محدود است از شمال به سنجاق لاذقیه و از مشرق به قضای حصن الاکراد و از جنوب به قضای عکّار و از مغرب به دریای سفید، مرکز آن قریۀ برمانه و در مسافت 12 ساعت از طرابلس واقع است، اراضی آن مسطّح و مشتمل بر تلال است، نهر ابریش این شهرستان را میشکافد، محصولات آن عبارت است از: گندم، جو، ارزن، ذرّت، نخود، عدس، تره، تنباکو، زیتون و غیره، ابریشم و عسل در آنجا بسیار است و محصولات ارضی این ناحیه بیش از احتیاجات محلی و مازاد آن جزء صادرات است، همچنین قالیچه و منسوجاتی که در آنجا تهیه میشود به خارج میفرستند، در داخل این منطقه خرابۀ دو قلعۀ قدیمی موسوم به حصن سلیمان و قلعۀ یحمور دیده میشود، در قلعۀ یحمور دو عدد تابوت مرمر بود که به موزۀ همایون استانبول حمل شده، این قضا 302 قریه را در بر دارد، (قاموس الاعلام ترکی)، و صاحب منجم العمران گوید: در نزدیکی آن برجی بر تلی بلند واقع است که رومیان ساخته اند، در جنگ های صلیبی این شهر به تصرف اروپائیان درآمد، سپس سلطان نورالدین محمود صاحب شام بسال 562 هجری قمری آن را پس گرفت، (منجم العمران ج 2 ص 269)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نوعی ماهی است سیاه
لغت نامه دهخدا
رجوع به ثافسیا و ثفسیا شود
لغت نامه دهخدا
شهری است به پرتقال که چندان با اقیانوس اطلس فاصله ندارد، ماهی ’تون’ در آنجا صید شود و 11000 تن سکنه دارد، میوه و شراب سفید آن معروف است
لغت نامه دهخدا
بلغت بربر سفندولیون و کلخ دلبی باشد، رجوع به سفندولیون شود
لغت نامه دهخدا
بردی، پاپیروس، (یادداشت بخط مؤلف)، اسم بردی است، (فهرست مخزن الادویه)، به لغت مصر قسمی از بردی است که از او کاغذ سازند، (تحفۀ حکیم مؤمن)، فافیرا، فافیورس، فافیروس، پاپیروس، رجوع به پاپیروس شود
لغت نامه دهخدا
کلمه سریانی است، باشرا یکی از صور عربی آن است، (حاشیۀ برهان چ معین)، کرمۀ دشتی، بروانیا، انبلس لوقی، (یادداشت بخط مؤلف)، کرمهالبیضاء است، (فهرست مخزن الادویه)، پیچکی است که لاتینی آن را بریونیا نامند، (یادداشت بخط مؤلف)، از تیره خیاریان است و ریشه دائمی دارد و میوه های آن قرمز و کوچک و ریشه آن ضخیم است، (گیاه شناسی گل گلاب ص 254)، رجوع به انبلس لوقی و تاک دشتی شود، بعضی آن را انگور جنگلی گمان برده اند و غلط است، (یادداشت بخط مؤلف)، سیاه دارو، کرمهالسوداء
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگیرا
تصویر ناگیرا
ناگیرنده مقابل گیرا، آنکه نتوانداشیا رابگیرد: (ویک دست ایشان مفلوج شده بود و ناگیرا شده و تا زمان وفات همچنان بوده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مافیها
تصویر مافیها
دنیا و آنچه در آن است
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ملون که قدما آن را نوعی صدف استخراج می کردند، رنگ سرخ که به بنفش زند ارغوانی، خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثافیسا
تصویر ثافیسا
سریانی شلم (ازدوی سداب)
فرهنگ لغت هوشیار