چیزهای نفیس و گرانمایه و گرانبها. (ناظم الاطباء). نفائس. رجوع به نفائس شود: و چون آفتاب روشن است که تو آمده ای تا نفایس ذخایر از ولایت ما ببری. (کلیله و دمنه). در جوار این مسجد مدرسه ای بنا نهاد و آن را به نفایس کتب و غرایب تصانیف ائمه مشحون کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 422)
چیزهای نفیس و گرانمایه و گرانبها. (ناظم الاطباء). نفائس. رجوع به نفائس شود: و چون آفتاب روشن است که تو آمده ای تا نفایس ذخایر از ولایت ما ببری. (کلیله و دمنه). در جوار این مسجد مدرسه ای بنا نهاد و آن را به نفایس کتب و غرایب تصانیف ائمه مشحون کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 422)
عصای ریاست، فوستل دو کولانژ آرد: نشان اقتدار حکام روم قدیم بود که همیشه در پیشاپیش آنان میکشیدند، عصای مزبور دسته ای از شاخه های درخت سندر بود که آن را گرد تبری با تسمه های سرخ میبستند، طول آن معمولاً تا سینۀ مرد میانه قامت بودو قطر آن دست را پر میکرد، تبر را هنگامی که حاکم در شهر بود از میان شاخه های بهم بسته به احترام مردم شهر بیرون میکشیدند و چون از شهر خارج میشد در میان شاخه ها جای میدادند، لکن دیکتاتورها در شهر نیز تبر را از عصای ریاست دور نمیکردند، به کار بردن عصای مزبور را رومیان از حکام اتروریا تقلید کرده بودند، (تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 489)
عصای ریاسَت، فوستل دو کولانژ آرد: نشان اقتدار حکام روم قدیم بود که همیشه در پیشاپیش آنان میکشیدند، عصای مزبور دسته ای از شاخه های درخت سندر بود که آن را گرد تبری با تسمه های سرخ میبستند، طول آن معمولاً تا سینۀ مرد میانه قامت بودو قطر آن دست را پر میکرد، تبر را هنگامی که حاکم در شهر بود از میان شاخه های بهم بسته به احترام مردم شهر بیرون میکشیدند و چون از شهر خارج میشد در میان شاخه ها جای میدادند، لکن دیکتاتورها در شهر نیز تبر را از عصای ریاست دور نمیکردند، به کار بردن عصای مزبور را رومیان از حکام اتروریا تقلید کرده بودند، (تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 489)
بردی، پاپیروس، (یادداشت بخط مؤلف)، اسم بردی است، (فهرست مخزن الادویه)، به لغت مصر قسمی از بردی است که از او کاغذ سازند، (تحفۀ حکیم مؤمن)، فافیرا، فافیورس، فافیروس، پاپیروس، رجوع به پاپیروس شود
بردی، پاپیروس، (یادداشت بخط مؤلف)، اسم بردی است، (فهرست مخزن الادویه)، به لغت مصر قسمی از بردی است که از او کاغذ سازند، (تحفۀ حکیم مؤمن)، فافیرا، فافیورس، فافیروس، پاپیروس، رجوع به پاپیروس شود
بدیع، و اصل آن واه واه یعنی وه وه بوده (!) بمعنی خوب خوب، و واو و فاء به یکدیگر تبدیل جسته اند، (آنندراج)، چیزی بدیع و نیکو، (اوبهی)، هر چیز نیکو و غریب، (برهان) : تو همی گوی شعر تا فردا بخشدت خواجه جامۀ فافا، بلجوهر (از یادداشت بخط مؤلف)
بدیع، و اصل آن واه واه یعنی وه وه بوده (!) بمعنی خوب خوب، و واو و فاء به یکدیگر تبدیل جسته اند، (آنندراج)، چیزی بدیع و نیکو، (اوبهی)، هر چیز نیکو و غریب، (برهان) : تو همی گوی شعر تا فردا بخشدت خواجه جامۀ فافا، بلجوهر (از یادداشت بخط مؤلف)
شهری بود در پام فیلیه و جزایر کیانه (سی یانه) در نزدیک بغاز استانبول کنونی. درتاریخ روابط ایران و یونان در زمان اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی به نام این شهر در معاهدۀ صلح سیمون اشاره شده است. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 93 شود
شهری بود در پام فیلیه و جزایر کیانه (سی یانه) در نزدیک بغاز استانبول کنونی. درتاریخ روابط ایران و یونان در زمان اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی به نام این شهر در معاهدۀ صلح سیمون اشاره شده است. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 93 شود
بیرونی نویسد وی از جملۀ اصحاب تعالیم است و او ادواری را استخراج کرد که به ادوار فاللیس موسوم است، و نخستین دور آن در سال 418 بخت نصر بود، و هر دور آن 76 سال شمسی است، (از آثار الباقیه چ ساخاو ص 27)
بیرونی نویسد وی از جملۀ اصحاب تعالیم است و او ادواری را استخراج کرد که به ادوار فاللیس موسوم است، و نخستین دور آن در سال 418 بخت نصر بود، و هر دور آن 76 سال شمسی است، (از آثار الباقیه چ ساخاو ص 27)
فرانسوی رخساره چگونگی اشکوب های زمین این واژه را بیرونی در التفهیم در پیوند با ماه و خور به کار برده است فاسیسها بعدهایی است قمر را از شمس که منجمان آن را نگاه دارند. ابوریحان گوید: آنجایها حال گشتن است اندر هوا همچنان که بحران های بیماری را زاویه های هشت سو نگاه دارند از جایگاه قمر باغاز علت بربرجی و نیم فضله تا چنین باشد مه ص قله قف ر که ع شیه ش. و قاسیهایی که قمر را بافتاب باشد اجتماع است و استقبال. و دوازده درجه پیش و پس از هر یکی و چهل و پنج پیش و پس از هر یکی و دو تربیع و چون همه را بتوالی البروج گیری چنین باشد: یب مه ص قله قسح قف قصب ر که رع شیه شمح شس
فرانسوی رخساره چگونگی اشکوب های زمین این واژه را بیرونی در التفهیم در پیوند با ماه و خور به کار برده است فاسیسها بعدهایی است قمر را از شمس که منجمان آن را نگاه دارند. ابوریحان گوید: آنجایها حال گشتن است اندر هوا همچنان که بحران های بیماری را زاویه های هشت سو نگاه دارند از جایگاه قمر باغاز علت بربرجی و نیم فضله تا چنین باشد مه ص قله قف ر که ع شیه ش. و قاسیهایی که قمر را بافتاب باشد اجتماع است و استقبال. و دوازده درجه پیش و پس از هر یکی و چهل و پنج پیش و پس از هر یکی و دو تربیع و چون همه را بتوالی البروج گیری چنین باشد: یب مه ص قله قسح قف قصب ر که رع شیه شمح شس