جدول جو
جدول جو

معنی نفایس

نفایس((نَ یِ))
جمع نفیسه، چیزهای گران بها و نفیس
تصویری از نفایس
تصویر نفایس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نفایس

نفایس

نفایس
نفیسه ها، نفیس ها، چیزهای گران مایه و مرغوب، مالهای بسیار، جمعِ واژۀ نفیسه
نفایس
فرهنگ فارسی عمید

نفایس

نفایس
چیزهای نفیس و گرانمایه و گرانبها. (ناظم الاطباء). نفائس. رجوع به نفائس شود: و چون آفتاب روشن است که تو آمده ای تا نفایس ذخایر از ولایت ما ببری. (کلیله و دمنه). در جوار این مسجد مدرسه ای بنا نهاد و آن را به نفایس کتب و غرایب تصانیف ائمه مشحون کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 422)
لغت نامه دهخدا

نفایه

نفایه
نفایه در فارسی دور انداختنی آخال، نبهره ناسره هر چیز که بسبب فساد و پستی و بی قیمتی بدور انداخته شود، نبهره ناسره. همه گشته نفایه سیم و دغل آنکه گفتش خدای: بل هم اضل. (حدیقه. مد. 678)، جمع نفایات
فرهنگ لغت هوشیار

نفایه

نفایه
هرچیزی که آن را به سبب پستی و بی قیمتی از چیز دیگر جدا کرده و به دور اندازند، نبهره، ناسره
فرهنگ فارسی معین

نفایه

نفایه
چیزی که آن را به واسطۀ پستی از چیز دیگر جدا کنند و دور بیندازند، ناسِرِه، پَست، زَبون، برای مِثال با مردم «نفایه» مکن صحبت / زیرا که از نفایه بیالایی (ناصرخسرو - ۷)، سخن ناشایست
نفایه
فرهنگ فارسی عمید

نسایس

نسایس
نسائس. جَمعِ واژۀ نَسیسه، به معنی سخن چینی. (آنندراج). رجوع به نسیسه شود
لغت نامه دهخدا