جدول جو
جدول جو

معنی فاسمی - جستجوی لغت در جدول جو

فاسمی
زعفران است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گیاهی با برگ هایی شبیه برگ نخود و تخم هایی سرخ و تلخ مزه که درون غلاف کوچکی جا دارد و بیشتر در کشتزارهای گندم و جو می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاطمی
تصویر فاطمی
سید، علوی، پیرو فرقۀ اسماعیلیه، هر یک از خلفای فاطمی مصر
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
یکی از بلاد شمال هند قدیم بر طبق سنگهت. (ماللهند بیرونی ص 156)
لغت نامه دهخدا
(طِ می ی / می)
منسوب است به حضرت فاطمه. (سمعانی). در ایران خانواده های بسیاری که از نسل خاندان رسالت اند خود را فاطمی خوانده اند، و اولاد رسول را از جانب فاطمۀ زهرا فاطمی گویند. (از یادداشت بخط مؤلف) ، پیروان مذهب اسماعیلی. قرمطی. سبعی. هفت امامی. باطنی. ملحد. حشاش. (از یادداشت بخط مؤلف). علت نامیدن این دسته از مسلمانان به فاطمی، انتساب آنان به خلفای فاطمی مصر است که بیش از همه حکمرانان اسلامی در راه اشاعۀ مذهب اسماعیلی کوشیده اند:
زیر رکاب و علم فاطمی
نرم شود بیخردان را رقاب.
ناصرخسرو.
ای پسر دین محمد بمثل چون جسد است
که بر آن شهره جسد فاطمیان همچو سرند.
ناصرخسرو.
خورشید فاطمی شد و باقوت
برگشت و از نشیب به بالا شد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نسبت است به قاسم
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمد شهرستان سبزوار. در 12هزارگزی جنوب خاوری ششتمد و سر راه مالرو عمومی ششتمد واقع است. کوهستانی است و هوائی معتدل و 444 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
یوسف، مکنی به ابوالحجاج. از دانشمندان است، و از اوست ’شرح ابوالحجاج یوسف القاسمی’ بر ارجوزۀ سیوطی به نام ’التثبیت فی لیله المبیت’ که به سال 1314 هجری قمری در فاس در 255 صفحه به چاپ رسیده است. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 300 و 301 و ج 2 ستون 1483)
لغت نامه دهخدا
وابستگان فاطمه علیه السلام دخت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله منسوب به فاطمی مخصوصا فاطمه دختر پیغمبر ع کسی که از اولاد فاطمه ع باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسقی
تصویر فاسقی
در تازی نیامده بد کاری زشتکاری دژوندی ناراستکاری فاسق بودن فسق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
منسوب به اسم، معروف با اسم و رسم صاحب اسم و عنوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسی
تصویر فاسی
گز، زبان گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فامی
تصویر فامی
سبزی فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
اسميٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
Nominally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
номинально
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
नाममात्र
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
برائے نام
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
নামমাত্র
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
kwa jina tu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
명목상
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
名目上
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
נומינלית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
โดยชื่อเท่านั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
secara nominal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
名义上地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
номінально
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اسمی
تصویر اسمی
nominalnie
دیکشنری فارسی به لهستانی