- فاسدات
- مونث فاسد
معنی فاسدات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع باسق، دراز شده ها
پسماندها، دورریزه ها
درون برد
حراست
محافظ
نگهبان، مراقب، پاسبان
جمع راسیه، ایستاها کوه های استوار
جمع ساجده، نگونیگران مونث ساجد سجده کننده جمع ساجدات
سرباز
سودها، جمع فائده، جمع در جمع افاده
جمع افساد
جمع تاسف
جمع تجسد
پاس دارنده، نگهبان، مراقب
سرباز، به ویژه سرباز روسی
سربها دادن و کسی را آزاد کردن، فدیه
طغیان، از حد خود گذشتن، از اندازه تجاوز کردن، بالا آمدن آب دریا یا رودخانه، گردنکشی، گستاخی، نافرمانی
آنچه از خارج به کشور وارد می شود، در تصوف وارد، برای مثال گشاید دری بر دل از واردات / فشاند سر دست بر کاینات (سعدی۱ - ۱۱۲)
جمع واژۀ عایده، حاصل، سود، درآمد، ویژگی آنچه بازمی گردد، بازگردنده
مونث عابد زن پرستش کننده جمع عابدات
جمع عاقده، پیوند گران و زنان جادوگر
جمع عائده، درآمد ها جمع عایده در آمدها مداخل
جمع عائده، درآمد ها جمع عایده در آمدها مداخل
فاژ دار شکافدار دهان باز چون پسته آنچه شکاف داشته باشد
زهاب در فرهنگ معین این واژه رمن فاضله آمده
فاسیه: خبز دوک ساس
به صورت فاسد
موشان تیره موش ها
مونث فارق، جمع فارقات. یا علامت فارقه. نشانه ای که برای امتیاز دو شی میان آنها نهند، نشانه ای که معنیی را از معنی دیگر جدا کند بدین صورت
جمع فارسیه، پارسیان نوشته های پارسی مونث فارسی زن فارسی، کلمه پارسی، جمع فارسیات
قرضدار
سربها گرفتن و آزاد کردن کسی را، نجات دادن خلاص کردن
کالاهائی که از ممالک دیگر به کشور آید
جمع وساده، پشتی ها، بالیش ها