- فاحص (حِ)
بازکاونده. تفتیش کننده، پرکننده، شتابنده. (از منتهی الارب)
معنی فاحص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قبیح، زشت، ازحددرگذشته، ویژگی آنچه از حد تجاوز کند، بسیار زیاد، آشکار، واضح مثلاً غلط فاحش
(رِ)
لغت نامه دهخدا
او فارص بن یهودا و توأم زارح است و او پدر خانوادۀ عظیمی میباشد که آنها را فارصیان گویند. (قاموس کتاب مقدس)
(مُ حِ)
لغت نامه دهخدا
عیب و راز همدیگر را کاونده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
(حِ)
لغت نامه دهخدا
زشت، بدخلق. (اقرب الموارد) ، بسیار بخیل. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، کثیر، غالب و هرچه از حد تجاوز کند. (اقرب الموارد). بسیار و زیاده از اندازه، بی شرف، جسور. گستاخ، درخشان، آزمند، بی تناسب. (ناظم الاطباء)
(مَ حِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مفحص. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ مفحص، خانه مرغ سنگخوار. (آنندراج). و رجوع به مفحص شود
زشت ناپسند، بسیار، بسیار زفت، بسیار بد، بسیار چیره، دشنامگوی زشت قبیح، آنچه از حد تجاوز کند زیاده از حد بسیار کثیر. یا تفاوت فاحش. تفاوت زیاد. یا غلط فاحش. غلط بسیار مهم و فاضح، بی شرف، جسور گستاخ
فاحش، شمعدانی
آزمون، برای بررسی، بازرسی
