- فاحشگی
زناکاری زن، عمل فاحشه
معنی فاحشگی - جستجوی لغت در جدول جو
- فاحشگی (حِ شَ / شِ)
زناکاری زنان. عمل فاحشه، فضیحت و رسوایی. (ناظم الاطباء)
- فاحشگی
جافکاری جافگری روسپیگری روسپیکی عمل فاحشه زناکاری
- فاحشگی ((ح ش))
عمل فاحشه، زناکاری
- فاحشگی
جندگی، خودفروشی، روسپیگری، فاحشه گری، قحبگی
متضاد: نجابت
متضاد: نجابت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قبیح، زشت، ازحددرگذشته، ویژگی آنچه از حد تجاوز کند، بسیار زیاد، آشکار، واضح مثلاً غلط فاحش
(شَ ری ی / شِ ری ی)
لغت نامه دهخدا
دوایی است گزیدگی مار و هوام را نافع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). ظاهراً همان فاشرا و فاشره است. رجوع به فاشره شود
زشت ناپسند، بسیار، بسیار زفت، بسیار بد، بسیار چیره، دشنامگوی زشت قبیح، آنچه از حد تجاوز کند زیاده از حد بسیار کثیر. یا تفاوت فاحش. تفاوت زیاد. یا غلط فاحش. غلط بسیار مهم و فاضح، بی شرف، جسور گستاخ
بی عصمت، جلب، جنده، خودفروش، خانم، دستوری، روسپی، زن بدکار، غر، قحبه، لکاته، معروفه، نامستور، هرجایی
متضاد: نجیب
متضاد: نجیب
