جدول جو
جدول جو

معنی فاتر - جستجوی لغت در جدول جو

فاتر
سست، ضعیف، نیم گرم، ولرم
تصویری از فاتر
تصویر فاتر
فرهنگ فارسی عمید
فاتر
(تِ)
سست. زبون. ناتوان، آب فاتر، آب نیمگرم، خاطر فاتر، هوش کند و کم ادراک. (ناظم الاطباء) ، طرف فاتر، چشمی که حدت نظر نداشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به فترت شود
لغت نامه دهخدا
فاتر
سست: زبون، آب نیم گرم سست زبون. یا آب (ماء) فاتر. آب نیمگرم. یا خاطر فاتر. هوش کند و کم ادارک
فرهنگ لغت هوشیار
فاتر
((تِ))
سست، ضعیف، آب نیم گرم
تصویری از فاتر
تصویر فاتر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاتک
تصویر فاتک
(پسرانه)
معرب از پهلوی، نام پدر مانی در زمان شاپور اول پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
(پسرانه)
آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
(پسرانه)
پیروز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
آفریننده، از نام های خداوند، سی و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاتق
تصویر فاتق
شکافنده، شکاف دهنده، فالق، کافنده، شکاونده، شکوفنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
نیکو، عالی، گران بها، باارزش مثلاً لباس های فاخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراتر
تصویر فراتر
پیش تر، جلوتر، بیشتر، برتر، نزدیک تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
گشاینده کشورها در جنگ، همراه با پیروز
فاتح شدن: پیروز شدن، غلبه کردن بر دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاجر
تصویر فاجر
گناهکار، تباه کار، نابکار، زناکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساتر
تصویر ساتر
پوشاننده، پنهان کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاتر
تصویر پاتر
زن آوازه خوان، رقاصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاتک
تصویر فاتک
حمله کننده، کشنده، دلیر، شجاع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفاتر
تصویر دفاتر
دفترها، کتابچه ها، جزوه ها، کنایه از اتاقهای کار، محل های جمع آوری نامه ها، کنایه از جاهایی که منشیان و دبیران در آنجا نامه ها را بنویسند، جمع واژۀ دفتر
فرهنگ فارسی عمید
(دَ تِ)
جمع واژۀ دفتر. (اقرب الموارد) (دهار). دفترها. کتابچه ها. نامه ها. روزنامه ها. طومارها. (ناظم الاطباء). رجوع به دفتر شود:
سپیدرویم چون روز تا به مدحت تو
سیاه کردم چون شب دفاتر و الواح.
مسعودسعد.
هر یک از یوزباشیان در دور حرم محترم عمارتی و دستگاهی و تیول و مواجب معینی خود و توابین ایشان، بنحوی که از سررشتۀ دفاتر معلوم میگردد، داشتند. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 19). ارقام وزارتها و استیفاها و... را بعد از ثبت دفاتر، به مهر ثبت مهر همایون... در گوشۀ عنوان مهر مینموده. (تذکره الملوک ص 25). نسخۀ بازدید محال... مناط اعتبار نبوده، در دفاتر عمل نمیشود. (تذکره الملوک ص 45 و 46).
- دفاتر استعدادات، اصطلاحاً لوح قدر است. (از فرهنگ علوم عقلی از رسائل ملاصدرا ص 282).
- دفاتر توجیه دیوان اعلی، رجوع به دفتر توجیهات، ذیل ترکیبات دفتر شود: تصدیق رسوم مقررۀ خود را از سررشتۀ دفاتر توجیه دیوان اعلی مشخص و معین، و بقلم ارباب حوالات دیوانی داده،... رسوم مستمری خود را اخذ می نموده اند. (تذکره الملوک ص 26).
- دفاتر ثبت، (اصطلاح حقوق) دفاتری است که هر اداره یا دائرۀثبت باید به دستور مادۀ 7 قانون ثبت داشته باشد و آنها عبارتند از: دفتر املاک، دفتر نمایندۀ املاک، دفتر املاک توقیف شده، دفتر ثبت موقوفات، دفتر گواهی امضاء، دفتر سپرده ها، دفتر توزیع اظهارنامه ها، دفتر املاک مجهول المالک، دفتر ثبت شرکتها، دفتر اسناد رسمی، دفتر آمار و دفتر ثبت قنوات. (از فرهنگ حقوقی). و رجوع به دفتر و ترکیبات آن شود.
- دفاتر خلود، رجوع به دفتر مخلود در ترکیبات دفتر شود: کتاب دفتر خانه دیوان اعلی و خاصۀ شریفه به تعلیقۀ وزیر اعظم مستند و بهمان شرح در دفاتر خلود ثبت و به نقصان عمل می نمایند. (تذکره الملوک ص 6). ارقام مناسب و ملازمت و همه ساله و تیولی که از دفاتر خلود صادر شود... به اطلاع و طغراء قلم مداد واقعه نویس ارقام مذکور می گذرد. (تذکره الملوک ص 15)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساتر
تصویر ساتر
پوشنده، روپوش، عورت پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاجر
تصویر فاجر
زناکار، تبهکار، دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فازر
تصویر فازر
مور سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاغر
تصویر فاغر
کبابه شکافته از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
ون ونیتک وانیتار پیروز پیر وچگر پاتیاوند کشور گشا گشاینده گشاینده و گیرنده شهرها پیروز ظفریاب
فرهنگ لغت هوشیار
شکافنده، نام هریک از نخستین هفت (خاموش) که میانه دو گویا (ناطق) جای دارند و دستیار گویا به شمار می آیند در باور هفتیان یا هفت گرایان شکافنده مقابل راتق، (اسماعلیه) بین هر دو تن از ناطقان هفت صامت واسطه هستند که اولین هر یک از این دسته ها ارجمند تر و به منزله معاون ناطق به شمار است. این عده را فاتق یا اساس نامند. فاتقان عبارتند از: شیث سام اسماعیل (پسر هاجر) هارون بطرس (حواری) علی ع و به جای هفتمین یکی از موسسان فرق سبعیه را نام برند مانند عبد الله بن میمون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاتک
تصویر فاتک
دلیر، گستاخ شوخ دلیر شجاع، جمع فتاک
فرهنگ لغت هوشیار
شوراننده شهر آشوب، گمراه کننده، دیو اهریمن فتنه انگیزنده در فتنه اندازنده، کسی که اراده فجور با زنان کند، گمراه کننده، شیطان دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فادر
تصویر فادر
پخته سرد: چون گوشت، گشن سست، بز کوهی پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
گرانمایه، بهترین هر چیزی، فخر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتر
تصویر خاتر
غدر کننده و فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفاتر
تصویر دفاتر
جمع دفتر، دفترها، کتابچه ها، نامه ها، روزنامه ها، طومارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتر
تصویر پاتر
هندی رامشگر پایکوب لاتینی کشیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراتر
تصویر فراتر
نزدیکتر، جلوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفاتر
تصویر دفاتر
((دَ تِ))
جمع دفتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاتح
تصویر فاتح
پیروزمند
فرهنگ واژه فارسی سره