- فاتر
- سست، ضعیف، نیم گرم، ولرم
معنی فاتر - جستجوی لغت در جدول جو
- فاتر
- سست: زبون، آب نیم گرم سست زبون. یا آب (ماء) فاتر. آب نیمگرم. یا خاطر فاتر. هوش کند و کم ادارک
- فاتر ((تِ))
- سست، ضعیف، آب نیم گرم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع دفتر، دفترها، کتابچه ها، نامه ها، روزنامه ها، طومارها
دفترها، کتابچه ها، جزوه ها، کنایه از اتاقهای کار، محل های جمع آوری نامه ها، کنایه از جاهایی که منشیان و دبیران در آنجا نامه ها را بنویسند، جمع واژۀ دفتر
پیروزمند
هندی رامشگر پایکوب لاتینی کشیش
پوشنده، روپوش، عورت پوش
غدر کننده و فریبنده
زن آوازه خوان، رقاصه
پوشاننده، پنهان کننده
حمله کننده، کشنده، دلیر، شجاع
گناهکار، تباه کار، نابکار، زناکار
گشاینده کشورها در جنگ، همراه با پیروز
فاتح شدن: پیروز شدن، غلبه کردن بر دشمن
فاتح شدن: پیروز شدن، غلبه کردن بر دشمن
پیش تر، جلوتر، بیشتر، برتر، نزدیک تر
نیکو، عالی، گران بها، باارزش مثلاً لباس های فاخر
شکافنده، شکاف دهنده، فالق، کافنده، شکاونده، شکوفنده
آفریننده، از نام های خداوند، سی و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه
پخته سرد: چون گوشت، گشن سست، بز کوهی پیر
گرانمایه، بهترین هر چیزی، فخر کننده
زناکار، تبهکار، دروغگو
شوراننده شهر آشوب، گمراه کننده، دیو اهریمن فتنه انگیزنده در فتنه اندازنده، کسی که اراده فجور با زنان کند، گمراه کننده، شیطان دیو
دلیر، گستاخ شوخ دلیر شجاع، جمع فتاک
شکافنده، نام هریک از نخستین هفت (خاموش) که میانه دو گویا (ناطق) جای دارند و دستیار گویا به شمار می آیند در باور هفتیان یا هفت گرایان شکافنده مقابل راتق، (اسماعلیه) بین هر دو تن از ناطقان هفت صامت واسطه هستند که اولین هر یک از این دسته ها ارجمند تر و به منزله معاون ناطق به شمار است. این عده را فاتق یا اساس نامند. فاتقان عبارتند از: شیث سام اسماعیل (پسر هاجر) هارون بطرس (حواری) علی ع و به جای هفتمین یکی از موسسان فرق سبعیه را نام برند مانند عبد الله بن میمون
ون ونیتک وانیتار پیروز پیر وچگر پاتیاوند کشور گشا گشاینده گشاینده و گیرنده شهرها پیروز ظفریاب
کبابه شکافته از گیاهان
آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار
مور سرخ
نزدیکتر، جلوتر
آغاز مستی
پراکنده پی در ستور، کینه