جدول جو
جدول جو

معنی فابش - جستجوی لغت در جدول جو

فابش
(بِ)
به لغت یونانی باقلا، و با سین بی نقطه هم به نظر آمده است. (برهان). رجوع به فابس شود
لغت نامه دهخدا
فابش
یونانی باسمر (باقلا) باقلا
تصویری از فابش
تصویر فابش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یابش
تصویر یابش
یافتگی، یافته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
قبیح، زشت، ازحددرگذشته، ویژگی آنچه از حد تجاوز کند، بسیار زیاد، آشکار، واضح مثلاً غلط فاحش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابش
تصویر تابش
تابیدن، درخشش، روشنایی و گرمی آفتاب یا آتش، فروغ، پرتو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فابس
تصویر فابس
فاباس یونانی تازی گشته باسمر (باقلا) از گیاهان باقلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یابش
تصویر یابش
یابیدن، یافتن، دریافت و ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فابل
تصویر فابل
فرانسوی افسانه متل داستانک
فرهنگ لغت هوشیار
زشت ناپسند، بسیار، بسیار زفت، بسیار بد، بسیار چیره، دشنامگوی زشت قبیح، آنچه از حد تجاوز کند زیاده از حد بسیار کثیر. یا تفاوت فاحش. تفاوت زیاد. یا غلط فاحش. غلط بسیار مهم و فاضح، بی شرف، جسور گستاخ
فرهنگ لغت هوشیار
فریبکار، ستمگر غابش در پارسی نیز هست و برابر است با عنب الدب تازی ازگیل، درختچه ایست از تیره خلنگها که دارای ساقه خزنده نیز می باشد این گیاه بطور وحشی در کوهستانهای ژورا و آلپ و پیرنه در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه به فراوانی می روید. ساقه هایش استوانه یی شکل مایل به قرمز و کم و بیش خوابیده است. برگهایش متناوب و دارای دمبرگ کوتاه و پهنک برگها بیضوی و نامنظم و ضخیم و چرمی شکل است. گلهایش سفید یا کمی مایل به قرمز و به صورت دسته های 3 تا 12 تایی است. تعداد گلبرگها و کاسبرگها مساوی و هر یک 5 عددند. تعداد پرچمهایش 10 و میوه اش سته است و رنگ میوه قرمز و شکلش کروی است. برگ این گیاه علاوه بر تانن و صمغ و املاح دارای ماده ای به نام اورسون نیز می باشد و به علاوه دارای مقداری آربوتین و اریکولین است. برگ گیاه مذکور دارای اثر قابض و ضد عفونی کننده است و در بیماری های مجاری تناسلی و التهاب مثانه و عدم تحمل ادرار مصرف می شود عنب الذئب عنب الدب انگور خرس عصیر الدب غایش یارشین مردار آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابش
تصویر سابش
ترکی شهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابش
تصویر تابش
تابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابش
تصویر تابش
((بِ))
روشنی، فروغ، درخشش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
((ح))
زشت، قبیح، بسیار، زیاد، آن چه از حد بگذرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
Flagrant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تابش
تصویر تابش
Luminescence, Radiance, Radiation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescence, éclat, radiation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
flagrant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescentie, schittering, straling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescência, radiação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
flagrante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
flagrante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminiscencia, resplandor, radiación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescenza, raggio, radiazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تابش
تصویر تابش
светимость , сияние , радиация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تابش
تصویر تابش
发光 , 辐射
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
кричущий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescencja, blask, promieniowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تابش
تصویر تابش
люмінесценція , сяйво , радіація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
rażący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
offenkundig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تابش
تصویر تابش
Lumineszenz, Strahlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
вопиющий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
flagrante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فاحش
تصویر فاحش
flagrant
دیکشنری فارسی به هلندی