- فائقه (دخترانه)
- فایقه
معنی فائقه - جستجوی لغت در جدول جو
- فائقه
- مؤنث واژۀ فایق، برگزیده، برتر، چیره، مسلط
- فائقه
- فایقه در فارسی مونث فائق و زیباترین: زن مونث فایق زنی که از حیث جمال بر همگان رجحان داشته باشد، یا احترامات فایقه. احترامات عالیه (در ذیل نامه ها پیش از امضا نویسند: با تقدیم احترامات فایقه)، یا ریاست فایقه. ریاست عالیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث بائق: و سختی بدی
چشائی، یکی از حواس پنجگانه که با آن مزه چیزها دریافته میشود و آلت آن زبان است
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
سایق، سوق دهنده، جلو برنده، چاروا، رانندۀ اتومبیل
فاحشه، زن بدکار
مونث عائق باز دارنده
مونث فاسق
مونث فارق و جدا نشانه مونث فارق، جمع فارقات. یا علامت فارقه. نشانه ای که برای امتیاز دو شی میان آنها نهند، نشانه ای که معنیی را از معنی دیگر جدا کند بدین صورت
جای بلند و گسترده
آنچه داده یا گرفته شود از دانش و مال و جز آن، سود، ثمر، بار
فایحه در فارسی مونث فائح و بویه پاش بویه پاش مونث فایح پراکنده کننده بوی، جمع فوایح (فوائح)
ریگتوده، گروه، در غاله
مونث فایق زنی که از حیث جمال بر همگان رجحان داشته باشد، یا احترامات فایقه. احترامات عالیه (در ذیل نامه ها پیش از امضا نویسند: با تقدیم احترامات فایقه)، یا ریاست فایقه. ریاست عالیه
زخم خونی زخم خونچکان
((رِ قَ یا قِ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث فارق، جمع فارقات، نشانه ای که برای امتیاز دو شیء میان آن ها نهند، نشانه ای که معنی ای را از معنی دیگر جدا کند
((یِ قِ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث فائق، زنی که از حیث جمال بر همگان برتری داشته باشد
احترامات فایقه: احترامات عالیه
احترامات فایقه: احترامات عالیه
چشایی، از حواس پنجگانه که با آن مزۀ چیزها دریافته می شود و آلت آن زبان است
مؤنث واژۀ فارق، ویژگی آنچه دو چیز را از هم جدا می کند، جدا کننده، ممّیز
لنگن، بیابان کوچک، شانه کوچک نیازمندی، فقر تنگدستی
برگزیده و بهترین از هر چیزی
فقر، تنگ دستی
بالاترین پاس ها
احترامات بیشتر و بهتر. معمولاً در ذیل نامه ها نوشته می شود