- فائحه (دخترانه)
- فایحه
معنی فائحه - جستجوی لغت در جدول جو
- فائحه
- فایحه در فارسی مونث فائح و بویه پاش بویه پاش مونث فایح پراکنده کننده بوی، جمع فوایح (فوائح)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث رائح بوی بودار، باران ابر شبانگاهی مونث رایح بو دهنده، بوی (مطلقا)، بوی خوش:) رایحه خوش بمشامم میرسد . (جمع روایح (روائح)
مونث سایح زنی که جهانگردی کند
درخت تناور
مونث صائح ترس، شیون سوک مویه مونث صایح، گریه و ماتم
مؤنث واژۀ فایق، برگزیده، برتر، چیره، مسلط
اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه، حمد، فاتحه الکتاب، ام الکتاب، وافیه، شکر، سبع المثانی، قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته، فاتحه خواندن، آغاز، اول
فاتحه خواندن: قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته
فاتحه خواندن: قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته
پتیار سخت آسیب بزرگ پیشامد بد
اول چیزی را گویند و نام نخستین سوره از قرآن کریم می باشد
مونث فاضح بنگرید به فاضح مونث فاضح
جای بلند و گسترده
فایقه در فارسی مونث فائق و زیباترین: زن مونث فایق زنی که از حیث جمال بر همگان رجحان داشته باشد، یا احترامات فایقه. احترامات عالیه (در ذیل نامه ها پیش از امضا نویسند: با تقدیم احترامات فایقه)، یا ریاست فایقه. ریاست عالیه
آنچه داده یا گرفته شود از دانش و مال و جز آن، سود، ثمر، بار
ریگتوده، گروه، در غاله
مونث فایح پراکنده کننده بوی، جمع فوایح (فوائح)
لایحه در فارسی مونث لائح و نمود، پدیده، سیاهه، نیساک (بارقه) مونث لایح، مکتوب، طرح. یا لایحه قانونی. طرح قانونی که از طرف هیئت دولت بمجلسین پیشنهاد شود، نوشته ای که وکیل دادگستری بمنظور دفاع از دعوی بمحکمه تقدیم کند جمع لوایح، آنچه که از نور تجلی لایح گردد بارقه خطر. نوشته، نامه مفصل
((تِ حِ یا حَ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث فاتح، آغاز کار، اول چیزی، دعای خیر برای مرده، فاتحت
فاتحه چیزی را خواندن: دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن، مصرف کردن و به اتمام رساندن
فاتحه نخواندن: برای کسی یا چیزی اهمیت نداشتن
فاتحه چیزی را خواندن: دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن، مصرف کردن و به اتمام رساندن
فاتحه نخواندن: برای کسی یا چیزی اهمیت نداشتن
فایح در فارسی خوشبوی بوی خوش دهنده بوی خوش دهنده: در اثنا قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم، مستمع
بوی خوش دهنده