جدول جو
جدول جو

معنی غیطله - جستجوی لغت در جدول جو

غیطله(غَ طَ لَ)
در معجم البلدان آمده: غیطله و ذات اسلام، جایی از زمین یمامه در رحبهالهدار است. مخیس بن ارطاه گوید: تبدلت ذات اسلام فغیطله - انتهی
لغت نامه دهخدا
غیطله
خروش غوغا، تاریکی، غیش غیشه درختان انبوه، گروه مردم، شیر ده شیر دار، خوردن و نوشیدن، شادمانی، بی ترسی، چیرگی خواب خواب، تاریکی شب، گاو پدرام (وحشی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیله
تصویر غیله
خدعه، مکر، کشتن ناگهانی، ناگهان کسی را کشتن، ترور
فرهنگ فارسی عمید
(دَ دَ صَ)
صاحب منتهی الارب غطیله آورده ولی درست آن غیطله به تقدیم یاء بر طاء است. رجوع به غیطله و تاج العروس و اقرب الموارد و قطر المحیط شود
لغت نامه دهخدا
(هََ طَ لَ)
پاتیله. (مهذب الاسماء). پاتیلۀ روئین. معرب است. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غَ طَ)
قسمی آلت موسیقی شبیه قره نی. ج، غیطات. (دزی ج 2 ص 235)
لغت نامه دهخدا
(غَ طَ)
گربه. (منتهی الارب). سنّور. (اقرب الموارد) ، درختان انبوه و درهم. (از منتهی الارب ذیل غطل). درختان و گیاهان درهم و انبوه. (از اقرب الموارد). صاحب منتهی الارب و تاج العروس غیطل را به این معنی جمع غیطله آورده اند. رجوع به غیطله شود، غیطل الضحی، آخر چاشت، یعنی آنگاه که خورشید در مشرق بشکل بودن وی در مغرب باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ غیطله. بمعنی درختان انبوه درهم. (منتهی الارب) (تاج العروس). رجوع به غیطل شود
لغت نامه دهخدا
(نَقْ قا کَ دَ)
ناگهانی. کشتن کسی بی آگاهی او. کشتن کسی بناگاه. رجوع به غیله شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
موضعی است. (منتهی الارب). نام جایی است که در شعر اعشی آمده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیله
تصویر غیله
مکر و خدعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیطل
تصویر غیطل
گلپر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیله
تصویر غیله
((غ لِ))
مکر، خدعه، ترور، قتل و کشتن ناگهانی
فرهنگ فارسی معین