سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
سُرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گُلگونِه، غازِه، غَنج، غَنجَر، غَنجار، غَنجارِه، گَنجار، آلگونِه، آلغونِه، بُلغونِه، گُلگونِه، گُلغونِه، وُلغونِه، لَغونِه، والگونِه، بَهرامَن
عید زیتونه، مرحوم دهخدا این کلمه را معادل ’یکشنبۀ رامو’ دانسته و دیگر توضیحی درین باره نداده است. یکشنبۀ رامو، یکشنبۀ آخر ’کارم’ است و کارم ایام پرهیز کاتولیک ها از روز چهارشنبۀ پیش از عید احیای مسیح است تا روز پاک. (از لاروس). دزی در ذیل قوامیس عرب ’عیدالزیتون’ را ’پاک فلوری’ معنی کرده و این کلمه معادل است با ’یکشنبۀ رامو’. رجوع به دزی ج 1 ص 617 شود یک زیتون. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). واحد زیتون یعنی یک دانه زیتون و درخت زیتون. (ناظم الاطباء). رجوع به زیتون شود
عید زیتونه، مرحوم دهخدا این کلمه را معادل ’یکشنبۀ رامو’ دانسته و دیگر توضیحی درین باره نداده است. یکشنبۀ رامو، یکشنبۀ آخر ’کارِم’ است و کارِم ایام پرهیز کاتولیک ها از روز چهارشنبۀ پیش از عید احیای مسیح است تا روز پاک. (از لاروس). دزی در ذیل قوامیس عرب ’عیدالزیتون’ را ’پاک فلوری’ معنی کرده و این کلمه معادل است با ’یکشنبۀ رامو’. رجوع به دزی ج 1 ص 617 شود یک زیتون. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). واحد زیتون یعنی یک دانه زیتون و درخت زیتون. (ناظم الاطباء). رجوع به زیتون شود
نام محلی میان عمان و بحرین و فاصله آن تا بحرین شصت فرسخ است و اصمعی بینونه را در مرزهای یمن از ناحیۀ عمان قرار داده و دیگری بینونه را در سرزمینی بالاتر از عمان متصل به شحر ذکر کرده است. (از معجم البلدان). - بینونهالدنیا، دهی است در شق بنی سعد. (معجم البلدان) (منتهی الارب). - بینونهالقصوی، دهی است در شق بنی سعد. (ازمعجم البلدان) (منتهی الارب)
نام محلی میان عمان و بحرین و فاصله آن تا بحرین شصت فرسخ است و اصمعی بینونه را در مرزهای یمن از ناحیۀ عمان قرار داده و دیگری بینونه را در سرزمینی بالاتر از عمان متصل به شحر ذکر کرده است. (از معجم البلدان). - بینونهالدنیا، دهی است در شق بنی سعد. (معجم البلدان) (منتهی الارب). - بینونهالقصوی، دهی است در شق بنی سعد. (ازمعجم البلدان) (منتهی الارب)
سوداوی. عصبی. تندخوی. (حاشیۀ برهان چ معین) : منصور بن اسحاق را برادرزاده ای بود برنا و تیزگونه گفت: ما سرای و جماع از خراسان نیاورده ایم و مال کم از آن نستانیم که بیستگانی ما باشد. (تاریخ سیستان از حاشیۀ برهان ایضاً). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
سوداوی. عصبی. تندخوی. (حاشیۀ برهان چ معین) : منصور بن اسحاق را برادرزاده ای بود برنا و تیزگونه گفت: ما سرای و جماع از خراسان نیاورده ایم و مال کم از آن نستانیم که بیستگانی ما باشد. (تاریخ سیستان از حاشیۀ برهان ایضاً). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
دهی است از دهستان باوی (بلوک شاخه و بنه) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 35هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 4هزارگزی جنوب راه فرعی اهواز به رامهرمز قرار دارد. دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 355 تن است که بعربی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. آثار قلعۀ خرابۀ قدیمی دارد و ساکنان آن ازطایفۀ شادگانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی (بلوک شاخه و بنه) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 35هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 4هزارگزی جنوب راه فرعی اهواز به رامهرمز قرار دارد. دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 355 تن است که بعربی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. آثار قلعۀ خرابۀ قدیمی دارد و ساکنان آن ازطایفۀ شادگانند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
محمد بن احمد بن موسی بن عیسی غیزانی. محدث است، از ابوسعید یحیی بن منصور زاهد حدیث شنید و قاضی ابومظفر منصور بن اسماعیل حنفی از او روایت دارد. و بقول ’عرابه’ به سال 395 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
محمد بن احمد بن موسی بن عیسی غیزانی. محدث است، از ابوسعید یحیی بن منصور زاهد حدیث شنید و قاضی ابومظفر منصور بن اسماعیل حنفی از او روایت دارد. و بقول ’عرابه’ به سال 395 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
سرخیی باشد که زنان بر رخساره مالند و به جای غین دوم قاف هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). به معنی گلگونه که سرخاب روی زنان باشد. (آنندراج) (انجمن آرا). به معنی گلگونه که زنان بر روی مالند، و غلگونه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). رجوع به سرخاب و گلگونه شود
سرخیی باشد که زنان بر رخساره مالند و به جای غین دوم قاف هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). به معنی گلگونه که سرخاب روی زنان باشد. (آنندراج) (انجمن آرا). به معنی گلگونه که زنان بر روی مالند، و غلگونه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). رجوع به سرخاب و گلگونه شود
حین. (اقرب الموارد). هنگام رسیدن. (المنجد) : ینقل المجرد الی وزن افعل لمعان منها الحینونهنحو احصدالزرع، ای حان حصاده. (المنجد). نزدیک شدن. وقت رسیدن. حین. (ناظم الاطباء). رجوع به حین شود
حَین. (اقرب الموارد). هنگام رسیدن. (المنجد) : ینقل المجرد الی وزن افعل لمعان منها الحینونهنحو احصدالزرع، ای حان حصاده. (المنجد). نزدیک شدن. وقت رسیدن. حین. (ناظم الاطباء). رجوع به حین شود
ناپدید شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). نهان شدن. نهفتگی. (غیاث اللغات) ، فروشدن آفتاب. (منتهی الارب). غروب آفتاب و ستارگان دیگر و نهان شدن آنها از چشم. غیاب. (از اقرب الموارد). یقال: لقیته عند غیبوبه الشمس، یعنی ملاقات کردم او را بهنگام غروب آفتاب. (از المنجد) ، بمعنی مفارقت نیز استعمال شده است. (غیاث اللغات) (از آنندراج). ضد حضور. (از المنجد)
ناپدید شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). نهان شدن. نهفتگی. (غیاث اللغات) ، فروشدن آفتاب. (منتهی الارب). غروب آفتاب و ستارگان دیگر و نهان شدن آنها از چشم. غِیاب. (از اقرب الموارد). یقال: لقیته عند غیبوبه الشمس، یعنی ملاقات کردم او را بهنگام غروب آفتاب. (از المنجد) ، بمعنی مفارقت نیز استعمال شده است. (غیاث اللغات) (از آنندراج). ضد حضور. (از المنجد)
زرد زخم، گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. یا شیرینکها. تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است
زرد زخم، گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. یا شیرینکها. تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است