جدول جو
جدول جو

معنی غیذره - جستجوی لغت در جدول جو

غیذره
(غَ ذَ رَ)
بدی. (منتهی الارب) (آنندراج). شر. (اقرب الموارد). بدی رسانیدن. (ناظم الاطباء) ، بسیاری سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، آمیزش و خلط کردن سخن. (منتهی الارب) (آنندراج). تخلیط. (اقرب الموارد) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
غیذره
بدی پستی، روده درازی پر گویی، در آمیختن سخن (خلط مبحث)
تصویری از غیذره
تصویر غیذره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیره
تصویر غیره
جز او، جز آن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ لِ)
تبذیر. (از لسان العرب). رجوع به تبذیر شود
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ)
آرد که بر آن شیر ریخته بر سنگریزه ای تفسان گرم سازند. (منتهی الارب) (آنندراج). دقیق یحلب علیه لبن ثم یحمی بالرضف. (اقرب الموارد). غیذر. (اقرب الموارد ذیل غیذر) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
زیاده پیمودن در پیمایش. (منتهی الارب). کیل کردن به افزونی. غمذر الشی ٔ غمذره، کاله فأکثر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غِ یَ رَ)
بطنی است از ’بلی’، و او غیره بن ذهل بن هنی بن بلی است. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
بطنی است از ثقیف، و او غیره بن عوف بن ثقیف است. و مغیره بن اخنس بن شریق ثقفی غیری بدونسبت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
لغت نامه دهخدا
(غِ یَ رَ)
پدر قبیله ای است. (از تاج العروس). بطنی است از کنانه و او غیره بن لیث بن بکر است. ایاس، عاقل و خالد بنوالکبیر بن عبد یالیل بن ناشب بن غیره بن سعد بن لیث بدو منسوبند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185)
لغت نامه دهخدا
(غِ رَ)
اسب حارث بن یزید همدانی. (از منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(غَ رِ)
اجنبی و بیگانه. ضد خودی و آشنا. دیگری. کس دیگر. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
رشک خوردن بر زن خود. (منتهی الارب) رشک بردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (آنندراج). غیره مرد بر زن خود و همچنین غیره زن بر شوهر خود، حمیت داشتن نسبت به وی و ناپسند شمردن شرکت دیگری در حقی که بر او دارد. صفت آن، غیران و غیور و مغیار می آید و در مونث غیری ̍ و غیور گویند. غیر. غار. (از اقرب الموارد). صاحب قاموس کتاب مقدس گوید: غیره در موقع وجود شک در امانت زوجه یا در هنگام غضب و یا بجهت اهتمام و اشتغال به امری ظاهر میشود و آن از جملۀ احساسات بشر است و خداوند غیور خوانده شده است - انتهی. خواجه نصیرالدین طوسی در اساس الاقتباس (چ مدرس رضوی ص 565) آرد: غیرت به حسد نزدیک بود، و آن حزنی بود که از فوات خیری و رسیدن آن بغیری حادث شود، و آن کسانی را بود که آن خیر اسلاف ایشان را بوده باشد و غیر ایشان به آن مخصوص گشته، ودر مال و جمال و شجاعت و ریاست و احسان و کسب حمد بیشتر بود، و در خیرات بالطبع مانند صحت کمتر بود - انتهی. رجوع به غیرت شود، ناپسند داشتن کسی شرکت دیگری را در حق او. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا
(غَ ذَ)
بمعنی غذیره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غذیره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غذیره
تصویر غذیره
خوراک چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیثره
تصویر غیثره
فرو مایه، گروه، نوید بیم و شکنجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیره
تصویر غیره
جز او نرینه، جز آن جز او (مذکر) جز آن 0 یا وغیره 0 وجز او وجز آن
فرهنگ لغت هوشیار