جدول جو
جدول جو

معنی غیثمه - جستجوی لغت در جدول جو

غیثمه
(غَ ثَ مَ)
جنگ و اضطراب. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). کارزار و دشمنی با یکدیگر. اختلال و اختلاف
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ ثَ مَ)
ابن سلیمان مکنی به ابوالحسن از طرابلس بود و از حفاظ حدیث و بعصر خود محدث شام. او راست کتابی بزرگ بنام ’فضائل الصحابه’. او بسال 343 هجری قمری در طرابلس شام درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 301)
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ)
یکی غیم بمعنی ابر. (از اقرب الموارد). رجوع به غیم شود، مه غلیظ. مه ستبر. (دزی ج 2 ص 235) ، اسفنج. ابر. غیم البحر. (تذکرۀ ضریر انطاکی جزء اول ص 252)
لغت نامه دهخدا
(غُ مَ)
رنگ خاکستری یا شبیه آن. یقال: فی لونه غثمه، ای بیاض الی سواد. (اقرب الموارد). خاکسترگونی یا مانند آن. (شرح قاموس)
لغت نامه دهخدا
(غَ ثِ مَ)
هزار خانه شکنبه. (منتهی الارب) (آنندراج). الفحث. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیثره
تصویر غیثره
فرو مایه، گروه، نوید بیم و شکنجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غثمه
تصویر غثمه
رنگ تیره هزار لا هزار خانه شکنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیمه
تصویر غیمه
یکی غیم یک ابر، مهی غلیظ، یکی اسفنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیمه
تصویر غیمه
((غَ یا غِ مَ یا مِ))
یک ابر، یک غیم، مهی غلیظ، یکی اسفنج
فرهنگ فارسی معین