جدول جو
جدول جو

معنی غیبوبت - جستجوی لغت در جدول جو

غیبوبت
ناپدید شدن، نهان شدن، فروشدن آفتاب، غروب
تصویری از غیبوبت
تصویر غیبوبت
فرهنگ فارسی عمید
غیبوبت
(دِقْ قَ)
رجوع به غیبوبه شود: تا ازوقت طلوع آفتاب براند بشتاب و سرعت بوقت غیبوبت و فروشدن آفتاب. (تاریخ قم ص 49). رجوع به غیبوبه شود
لغت نامه دهخدا
غیبوبت
ناپدید شدن نهان شدن، فرو شدن آفتاب، نهفتگی، غروب (ستارگان)، مفارقت جدایی
فرهنگ لغت هوشیار
غیبوبت
((غَ بَ))
ناپدید شدن، نهان شدن، فرو شدن آفتاب، نهفتگی، غروب (ستارگان)، مفارقت، جدایی
تصویری از غیبوبت
تصویر غیبوبت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیابت
تصویر غیابت
درآمدن چیزی در چیزی، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی عمید
نوعی اختلال روده ای که در آن عمل دفع با دشواری صورت می گیرد و معمولاً به علت کم تحرکی و کم نوشیدن مایعات ایجاد می شود، مقابل رطوبت، خشکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیوب
تصویر غیوب
غیب ها، ناپیداها، ناپدیدها، پنهان ها، جمع واژۀ غیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیابت
تصویر غیابت
قبر، گور، گودال، قعر، ته، ته چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیبت
تصویر غیبت
مقابل حضور، غایب شدن، ناپیدا شدن، پنهان شدن از نظر نهان بودن
در شیعۀ اثناعشری، نهان بودن امام دوازدهم از انظار
بدگویی کردن پشت سر کسی، زشت یاد
غیبت صغرا: در شیعۀ اثناعشری، غیبت امام دوازدهم از چهار سال بعد از تولد یعنی از سال ۲۶۰ (هجری قمری) تا مدت ۶۹ سال (سال ۳۲۹ هجری قمری) که سال فوت چهارمین نایب آن حضرت بوده
غیبت کبرا: در شیعۀ اثناعشری، غیبت امام دوازدهم پس از غیبت صغرا که تا هنگام ظهور ادامه خواهد داشت
غیبت کردن: بدگویی کردن پشت سر کسی، زشت یاد
غیبت گفتن: بدگویی کردن پشت سر کسی، زشت یاد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ قا / دَ قَنْ)
ناپدید شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). نهان شدن. نهفتگی. (غیاث اللغات) ، فروشدن آفتاب. (منتهی الارب). غروب آفتاب و ستارگان دیگر و نهان شدن آنها از چشم. غیاب. (از اقرب الموارد). یقال: لقیته عند غیبوبه الشمس، یعنی ملاقات کردم او را بهنگام غروب آفتاب. (از المنجد) ، بمعنی مفارقت نیز استعمال شده است. (غیاث اللغات) (از آنندراج). ضد حضور. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(ثَرْوْ)
به هدف رسیدن تیر. (منتهی الارب). راست شدن تیر. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(یُ سَ)
یبوسه. خشکی و عدم تری. (ناظم الاطباء). خشکی. (غیاث اللغات) (السامی) :
گرچه در خشکی هزاران رنگهاست
ماهیان را با یبوست جنگهاست.
مولوی.
، ضمور و لاغری. (ناظم الاطباء) ، ناروانی (در شکم). بستگی در شکم. مقابل لینت.
- یبوست معده، اجابت نکردن آن. قبض آن
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرد سخن چین موذی. (منتهی الارب). نمام. (اقرب الموارد). سخن چین. (دهار) ، مرد زن جلب. (منتهی الارب). دیوث. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(غَ بَ)
تک چاه و تاریکی.این کلمه را در عربی با تاء مربوطه نویسند، ولی در رسم الخط قرآن کریم به تاء کشیده آمده است: و أجمعوا أن یجعلوه فی غیابت الجب (قرآن 15/12) ، و در دل کردند که او را (یوسف را) در کنج چاه کنند. (تفسیر کشف الاسرار ج 5 ص 14). رجوع به غیابه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
شب ماندن طعام. (تاج العروس) (المنجد) ، خواه فاسد شودیا نه، و بعضی به گوشت اختصاص داده اند. (تاج العروس) ، گندیدن طعام. (المنجد) ، به آخر رسیدن کار. (المنجد). رجوع به غبوب شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
درآمدن چیزی در چیزی. (منتهی الارب). داخل شدن چیزی در چیزی و پوشیده شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیابت
تصویر غیابت
گودال، گور ناپدید شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبوب
تصویر غبوب
جمع غب، آبراهه ها خیزاب ها دره ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبت
تصویر غیبت
عیب کسی در قفای او گفتن، بدگوئی در غیاب کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیوب
تصویر غیوب
ناپدید شدن
فرهنگ لغت هوشیار
خشکی، خشکی مزاج دراین عارضه ماده دفعی در روده ها خشکی و سفتی خاصی پیدا میکند و دفع آنها باصعوبت انجام میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیوبه
تصویر غیوبه
فرو شدن خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثیبوبت
تصویر ثیبوبت
چو پازدگی حالتی که پس از ثیبه شدن برایزن پیدا میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبوبه
تصویر غیبوبه
ناپدیدی، دوری به گواژ، فرو رفتن نشستن ستارگان، نهفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوبت
تصویر ربوبت
خدایی آفریدگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیبوب
تصویر دیبوب
سخن چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثیبوبه
تصویر ثیبوبه
چو پازدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبت
تصویر غیبت
((غِ یْ بَ))
ناپدید شدن، ناپدیدی، عدم حضور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیوب
تصویر غیوب
((غَ))
غایب شدن، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربوبت
تصویر ربوبت
((رُ بَ))
خدایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یبوست
تصویر یبوست
((یُ سَ))
خشکی، عدم رطوبت، در فارسی، خشکی مزاج و کار نکردن شکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثیبوبت
تصویر ثیبوبت
((ثَ بَ))
حالتی که پس از ثیبه شدن برای زن پیدا می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیبت
تصویر غیبت
بد گفتن پشت سر کسی، عیب کسی را در غیاب وی گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیبت
تصویر غیبت
دش یاد، ناپیدایی، بدگویی
فرهنگ واژه فارسی سره
خشکی، قبض
متضاد: لینت
فرهنگ واژه مترادف متضاد