جدول جو
جدول جو

معنی غژان - جستجوی لغت در جدول جو

غژان
خزان، خزنده، در حال خزیدن
تصویری از غژان
تصویر غژان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آژان
تصویر آژان
پاسبان، کارگزار، نماینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آژان
تصویر آژان
فرانسوی نماینده کارگزار، پاسبان نماینده کارگزار، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبان
تصویر غبان
توتک ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسان
تصویر غسان
ته دل ژرفای گش (قلب) شور جوانی تیزی جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غران
تصویر غران
فریاد کنان و آواز گران مهیب بر آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدان
تصویر غدان
چوب رختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غفان
تصویر غفان
گاه هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در برهان آمده و آنندراج آن را پارسی دانسته به آرش خوراک پس مانده ساختار واژه تازی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمان
تصویر غمان
غمناک، مغموم و اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنان
تصویر غنان
آواز پشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیژان
تصویر غیژان
غیژنده خیزنده، در حال غیژیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژان
تصویر آژان
نماینده، کارگزار، پاسبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غران
تصویر غران
((غُ رّ))
آواز گران و مهیب برآورنده، در حال غریدن، فریادکنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیژان
تصویر غیژان
((غ))
خیزنده، در حال غیژیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آژان
تصویر آژان
پاسبان، مامور نیروی انتظامی و شهربانی سابق که وظیفه اش حفظ نظم و آرامش شهر است، نگهبان، محافظ، محافظت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمان
تصویر غمان
غمناک، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غران
تصویر غران
غرنده، درحال غریدن، برای مثال سپر نفگند شیر غران ز جنگ / نیندیشد از تیغ برّان پلنگ (سعدی۱ - ۱۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژان
تصویر ژان
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی سنندج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غان
تصویر غان
توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، تیس، غوش، غوشه، سندر
فرهنگ فارسی عمید
درختی است از تیره پیاله داران و از دسته غانها که درختی است بزرگ و دارای برگهایی است با دمبرگ دراز و دندانه دار و نوک تیز. این درخت در قسمتهای شمالی نیمکره زمین (قسمتهای شمالی روسیه و نروژ) تشکیل جنگلهایی داده است. از پوست آن در برخی نقاط به نام قطران غان می گیرند. برای تهیه قطران پوست درخت را از ساقه جدا و بر روی هم انباشته کنند و پس از چند ماه به طریقه خشک تقطیر نمایند. قطران حاصل از این درخت به مصرف چرمسازی و دارویی می رسد و در بیماری های جلدی نیز به کار می رود. پوست درخت غان نقره رنگ است و دارای ماده ای قابل تبلور به نام بتولین می باشد، براثر ایجاد شکاف در تنه درخت غان شیره ای با طعم شیرین خارج می شود که پس از خمیر نوعی مشروب الکلی از آن به دست می آورند. برای پوست این درخت اثر تصفیه کننده خون و تقویت دهنده دستگاه هضم و تب بر نیز ذکر شده است. این درخت و گونه های مختلفش در جنگلهای شمالی ایران نیز میروید شجره التامول توس قان غوش سندر سندر آغاجی غوش آغاجی غین قین غوشه شجره البتولا
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره پیاله داران و از دسته غان ها که دارای برگ هایی با دمبرگ دراز و دندانه دار و نوک تیز می باشد. از پوست آن در برخی نقاط مخصوصاً در روسیه نوعی قطران بنام قطران غان می گیرند
فرهنگ فارسی معین
خیزنده، در حال خزیدن در حال سریدن بانشیمن: غژغژان آمد بسوی طفل طفل وارهید از افتادن سوی سفل. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غژغژان
تصویر غژغژان
((غَ غَ))
خزنده، در حال خزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غژغژان
تصویر غژغژان
غژیدن، برای مثال غژغژان آمد به سوی طفل طفل / وارهید او از فتادن سوی سفل (مولوی - ۶۲۵)
فرهنگ فارسی عمید