جدول جو
جدول جو

معنی غوغا - جستجوی لغت در جدول جو

غوغا
(دخترانه)
آشوب، هیاهو، صدای بلند، بانگ و فریاد
تصویری از غوغا
تصویر غوغا
فرهنگ نامهای ایرانی
غوغا
داد و فریاد، هیاهو، جار و جنجال، داد و بیداد، داد و قال، خروش، مردم بسیار و درهم آمیخته، مردم آشوب طلب
غوغا انگیختن: هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن، غوغا کردن
غوغا برآوردن: هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن، غوغا کردن
غوغا کردن: هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن
تصویری از غوغا
تصویر غوغا
فرهنگ فارسی عمید
غوغا
شور و مشغله، شلوغی، هیجان، آشوب طلب
تصویری از غوغا
تصویر غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
غوغا
((غُ))
مردم بسیار و درهم آمیخته، در فارسی به معنی جار و جنجال زیاد و فغان
تصویری از غوغا
تصویر غوغا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ملخ چون پر بر آورد، پشه ریزه، مگس ریزه (معین غوغای پارسی بی همزه برابر با فریاد و فغان را با غوغاء تازی در آمیخته) ملخ چون پر برآورد یا وقتی که رنگش مایل به سرخی گردد، ملخ انبوه، مردم آمیخته از هر جنس، مردم سفله شرانگیزان مفسدان، شور و مشغله فریاد و فغان هیاهو هنگامه، ستیزه مناقشه، جمعیت انجمن، انبوهی از جانداران، هرج و مرج انقلاب اغتشاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوغا
تصویر شوغا
محل خوابیدن گوسفندان در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوشا
تصویر غوشا
سرگین خشک شدۀ گاو، گوسفند و مانند آن ها، برای مثال یکی ز راه همی زر برندارد و سیم / یکی ز دشت به نیمه همی چند غوشای (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۲۰)، خوشۀ خشک شدۀ جو یا گندم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوغا
تصویر شوغا
چهاردیواری که شب ها گوسفندان را میان آن جا می دهند، جای خوابیدن گوسفندان در شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاغا
تصویر غاغا
شیرینی در زبان کودکان که تازه بسخن آمده اند
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ایست گاو عظیمالجثه و داری موهای طویل که مخصوص کوهستانهای مرکزی آسیا (در نواحی تبت و هیمالیا در ارتفاعات بالغ بر دو هزار متر) است. از این گونه گاو دو نوع وجود دارد که هر دو نوع خاص کوهستان های مرکزی آسیا است. غژگاو دارای پوزه ای عاری از پشم و پیشانی کوتاه و شاخهای قوس دار است که رشد زیادی می کنند. تمام بدن این گاو از پشمهای طویل خاکستری رنگ سیاه و سفید پوشسده شده است. درازی پشمهای بدن وی به حدی است که حتی روی زمین نیز کشیده می شود. دم این حیوان نیز دارای موهای ظریف طویلی شبیه دم اسب است. غژگاواز همه گاوها عظیم الجثه تر و قوی تر است. اهالی تبت این حیوان را اهلی می کنند و از آن جهت بارکشی و محصولات شیر و پشم و گوشتش استفاده می کنند غژغاو غژغا غشغاو غژگا کج گاو کژ گاو. توضیح مولف برهان این کلمه را با قطاس نیز برابر دانسته که با توجه به معنی غژیاکژ که ابریشم باشد به نظر نمی آید که این تصور صحیح باشد زیرا قطاس ها عموما عاری از مو هستند
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ایست گاو عظیمالجثه و داری موهای طویل که مخصوص کوهستانهای مرکزی آسیا (در نواحی تبت و هیمالیا در ارتفاعات بالغ بر دو هزار متر) است. از این گونه گاو دو نوع وجود دارد که هر دو نوع خاص کوهستان های مرکزی آسیا است. غژگاو دارای پوزه ای عاری از پشم و پیشانی کوتاه و شاخهای قوس دار است که رشد زیادی می کنند. تمام بدن این گاو از پشمهای طویل خاکستری رنگ سیاه و سفید پوشسده شده است. درازی پشمهای بدن وی به حدی است که حتی روی زمین نیز کشیده می شود. دم این حیوان نیز دارای موهای ظریف طویلی شبیه دم اسب است. غژگاواز همه گاوها عظیم الجثه تر و قوی تر است. اهالی تبت این حیوان را اهلی می کنند و از آن جهت بارکشی و محصولات شیر و پشم و گوشتش استفاده می کنند غژغاو غژغا غشغاو غژگا کج گاو کژ گاو. توضیح مولف برهان این کلمه را با قطاس نیز برابر دانسته که با توجه به معنی غژیاکژ که ابریشم باشد به نظر نمی آید که این تصور صحیح باشد زیرا قطاس ها عموما عاری از مو هستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغو
تصویر غوغو
فاخته کوکو، کبوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوغا
تصویر شوغا
((شَ))
جای خوابیدن گاو و گوسفند در شب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوشا
تصویر غوشا
سرگین، سرگین خشک شده حیوانات، جایی که دام های اهلی شب در آن به سر می برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وغا
تصویر وغا
خروش و غوغا، شور و غوغا در جنگ، جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وغا
تصویر وغا
بنگری به وغی جنگ کارزار: (صبر کردن را کو هست و و غارا آتش پیشدستی را باد است و سخا را دریا) (عثمان مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وغا
تصویر وغا
((وَ))
کارزار، جنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوغایی
تصویر غوغایی
آشوب طلب، فتنه انگیز، غوغاطلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوغا انگیختن
تصویر غوغا انگیختن
هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن
کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن، غوغا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوغا کردن
تصویر غوغا کردن
هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوغا برآوردن
تصویر غوغا برآوردن
هیاهو و داد و فریاد کردن، هنگامه کردن، کنایه از فتنه و آشوب برپا کردن، غوغا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوغایی
تصویر غوغایی
غوغا طلب فتنه انگیز یا غوغا یی گلبن. بلبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغاگر
تصویر غوغاگر
فتنه گر، آشوب طلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا گر
تصویر غوغا گر
آنکه فتنه جوید غوغا طلب فتنه گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا کردن
تصویر غوغا کردن
هیاهو کردن بانگ زدن، تهییج کردن، فتنه انگیختن هنگامه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا طلبی
تصویر غوغا طلبی
عمل غوغا طلب فتنه جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا طلب
تصویر غوغا طلب
غوغا خواه غوغا گر آنکه فتنه جوید فتنه جوی مفسده جو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا شکن
تصویر غوغا شکن
آنکه فتنه را بشکند آنکه غوغا را بخواباند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا شکستن
تصویر غوغا شکستن
شکستن فتنه و آشوب خوابانیدن شورش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا برآوردن
تصویر غوغا برآوردن
بانگ و فریاد برآوردن هیاهو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا برافکندن
تصویر غوغا برافکندن
هیاهو کردن بانگ برآوردن، فتنه بر پا کردن ایجاد آشوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا انگیختن
تصویر غوغا انگیختن
هیاهو کردن بانگ برآوردن، فتنه بر پا کردن ایجاد آشوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغاسالاری
تصویر غوغاسالاری
حکومت یا سلطه اوباش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوغاگر
تصویر غوغاگر
آشوبگر، فتنه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوغاطلب
تصویر غوغاطلب
آشوب طلب، فتنه جو
فرهنگ فارسی عمید