جدول جو
جدول جو

معنی غوازل - جستجوی لغت در جدول جو

غوازل
(غَ زِ)
جمع واژۀ غازله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غازله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوازل
تصویر نوازل
جمع واژۀ نازله، بلا، مصیبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوایل
تصویر غوایل
غائله ها، شرها و فسادها، مهلکه ها، آشوب ها، سختی ها و گزندها، جمع واژۀ غائله
فرهنگ فارسی عمید
(بَ زِ)
جمع واژۀ بازل. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به بازل شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غائله. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غائله شود
لغت نامه دهخدا
(غَ یِ)
رجوع به غوائل شود: و چون ابوعلی آن رخنه برگرفت و از عوادی شرّ و غوایل ضرّ نصر فارغ شد... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272ص 265). دام حبایل را جهان نام نهاده اند و شبک غوایل را زمان. (جهانگشای جوینی). فرمود که حکم پسران همین است. مادام که طریق رعایت جانب یکدیگر مسلوک دارنداز غوایل حوادث در امان مانند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
آنتوان. فقیه فرانسوی، مولد بووه (1536-1617 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(نَ زِ)
جمع واژۀ نازله. رجوع به نازله شود: به سبب نوازل محن و عوارض فتن و عوایق ایام... تیر تمنایشان به هدف مراد نمی رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 214)
لغت نامه دهخدا
(غَ لِنْ)
غوالی. جمع واژۀ غالیه. (اقرب الموارد) رجوع به غالیه شود
لغت نامه دهخدا
جمع غائله، سختی ها بدی ها پتیار ها جمع غائله (غایله) سختی ها بلاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوایل
تصویر غوایل
جمع غائله (غایله) سختی ها بلاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غازل
تصویر غازل
ریسنده مرد ریسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غازل
تصویر غازل
((زِ))
ریسنده
فرهنگ فارسی معین
چپر حجیم
فرهنگ گویش مازندرانی