قبیله ای است از عرب. (از لباب الالباب نقل ازغیاث). و قدیجعل اسماً للقبیله فلایصرف. (تاج العروس). شعبه ای از قبیلۀ بنی رکب منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283). رجوع به بنو وائل و عیون الاخبار شود
قبیله ای است از عرب. (از لباب الالباب نقل ازغیاث). و قدیجعل اسماً للقبیله فلایصرف. (تاج العروس). شعبه ای از قبیلۀ بنی رکب منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283). رجوع به بنو وائل و عیون الاخبار شود
ج اوّل. اوایل. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). نحویین گویند: اصل اوائل اواول (با دو واو) بوده است ولی چون دو واو در دو طرف الف قرار گرفته اند وکلمه جمع و جمع ثقیل است دومی را بهمزه برگردانده اند و گاه قلب کنند و گویند اوالی. (از منتهی الارب).
ج ِاَوَّل. اوایل. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). نحویین گویند: اصل اوائل اواول (با دو واو) بوده است ولی چون دو واو در دو طرف الف قرار گرفته اند وکلمه جمع و جمع ثقیل است دومی را بهمزه برگردانده اند و گاه قلب کنند و گویند اوالی. (از منتهی الارب).
جمع واژۀ زائله. (اقرب الموارد) ، شکار، زنان، ستارگان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، در علم احکام نجوم، بروجی که از پی بروج تالی اوتاد است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
جَمعِ واژۀ زائله. (اقرب الموارد) ، شکار، زنان، ستارگان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، در علم احکام نجوم، بروجی که از پی بروج تالی اوتاد است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
رجوع به غوائل شود: و چون ابوعلی آن رخنه برگرفت و از عوادی شرّ و غوایل ضرّ نصر فارغ شد... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272ص 265). دام حبایل را جهان نام نهاده اند و شبک غوایل را زمان. (جهانگشای جوینی). فرمود که حکم پسران همین است. مادام که طریق رعایت جانب یکدیگر مسلوک دارنداز غوایل حوادث در امان مانند. (جهانگشای جوینی)
رجوع به غوائل شود: و چون ابوعلی آن رخنه برگرفت و از عوادی شرّ و غوایل ضرّ نصر فارغ شد... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272ص 265). دام حبایل را جهان نام نهاده اند و شبک غوایل را زمان. (جهانگشای جوینی). فرمود که حکم پسران همین است. مادام که طریق رعایت جانب یکدیگر مسلوک دارنداز غوایل حوادث در امان مانند. (جهانگشای جوینی)