- غناوه
- سازیست که مطربان نوازند، بازی با ارجوحه تاب خوردن
معنی غناوه - جستجوی لغت در جدول جو
- غناوه ((غُ وَ یا وِ))
- سازی است که مطربان نوازند، تاب خوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نزدیکی خویشی
کند هوشی
جنگ و تاراج
پرده، پوشش، تاریکی چشم
کیفر
پرده، پوشش، تیرگی چشم
غطا، پرده، پوشش
توانگری
ناوخرد، نوعی تیر، ناوی که ازآن گندم وجوازدول بگلوی آسیا ریزند، شیاری که درپشت آدمی است، شیاری که دردانه گندم و هسته خرماست، هرچیزمیان خالی، چوب کوتاه ومجوفی که گلکاران بوسیله آن گل کشند، طبقی چوبین که درآن خمیرکنند، ظرف چوبین: من فراموش نکردستم وهرگزنکنم آن تبوک جووآن ناوه اشنان ترا. (منجیک لغ)
ظرف چوبی که در آن گل یا خاک می ریزند و به پای ساختمان می برند