عیب که بفارسی آهو است. یقال: ما فی الامر غمیضه، ای عیب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). غمیزه، صاحب منتهی الارب بمعنی گمنامی و خواری نیز آورده است، این معنی در فرهنگهای دیگر دیده نشد
عیب که بفارسی آهو است. یقال: ما فی الامر غمیضه، ای عیب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). غَمیزه، صاحب منتهی الارب بمعنی گمنامی و خواری نیز آورده است، این معنی در فرهنگهای دیگر دیده نشد
عیب. سستی عقل. (منتهی الارب) (آنندراج). ضعف در خرد و در کار. ما فیه غمیزه، یعنی در او جای طعن و جای طمع نیست. (از اقرب الموارد). نقطۀ ضعف. عیبی که بدان بر کسی بتازند
عیب. سستی عقل. (منتهی الارب) (آنندراج). ضعف در خرد و در کار. ما فیه غمیزه، یعنی در او جای طعن و جای طمع نیست. (از اقرب الموارد). نقطۀ ضعف. عیبی که بدان بر کسی بتازند
ناحیه ای است در شرق موصل از اعمال عقرالحمیدی، قرای متعددی دارد و وحوش و پرندگان در آنها بسیارند. در هر سال بیش از پنج هزار دینار از بهای چوب و نی و مستغل و زراعت و آسیاب عایدی دارد. (از معجم البلدان)
ناحیه ای است در شرق موصل از اعمال عقرالحمیدی، قرای متعددی دارد و وحوش و پرندگان در آنها بسیارند. در هر سال بیش از پنج هزار دینار از بهای چوب و نی و مستغل و زراعت و آسیاب عایدی دارد. (از معجم البلدان)
پست و مغاک گردیدن جای. (منتهی الارب) (آنندراج). پست بودن زمین. غماضه. (اقرب الموارد) ، دورمعنی و باریک گردیدن سخن. (منتهی الارب). پوشیدگی سخن و دور از فهم بودن آن
پست و مغاک گردیدن جای. (منتهی الارب) (آنندراج). پست بودن زمین. غماضه. (اقرب الموارد) ، دورمعنی و باریک گردیدن سخن. (منتهی الارب). پوشیدگی سخن و دور از فهم بودن آن
نام جایی است. شاعر گوید: ایا سرحتی وادی الغمیسه اسلما و کیف بظل منکما و فنون تعالیتما فی النبت حتی علوتما علی السرح طولا و اعتدال متون. (از معجم البلدان)
نام جایی است. شاعر گوید: ایا سرحتی وادی الغمیسه اسلما و کیف بظل منکما و فنون تعالیتما فی النبت حتی علوتما علی السرح طولا و اعتدال متون. (از معجم البلدان)
اسم مرت از غیض در معانی مصدری. (از اقرب الموارد). رجوع به غیض شود، نیستان. (دهار) ، بیشه. (مهذب الاسماء) (صراح). بیشه و جنگل. (منتهی الارب) (دزی ج 2 ص 234). اجمه. (اقرب الموارد) (غیاث اللغات). جنگل. (صراح اللغات). غائضه. (دزی ج 2 ص 234) ، درختان انبوه در جای نشیب ایستادنگاه آب، یا خاص است به درخت پده. (از منتهی الارب). جای گرد آمدن درختان در ایستادنگاه آب، یا اختصاص دارد به درخت غرب (پده) و شامل همه درختان نیست. (از اقرب الموارد). ج، غیاض، اغیاض، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ج، غیضات. (اقرب الموارد) (المنجد)
اسم مرت از غَیض در معانی مصدری. (از اقرب الموارد). رجوع به غیض شود، نیستان. (دهار) ، بیشه. (مهذب الاسماء) (صراح). بیشه و جنگل. (منتهی الارب) (دزی ج 2 ص 234). اَجَمَه. (اقرب الموارد) (غیاث اللغات). جنگل. (صراح اللغات). غائضه. (دزی ج 2 ص 234) ، درختان انبوه در جای نشیب ایستادنگاه آب، یا خاص است به درخت پده. (از منتهی الارب). جای گرد آمدن درختان در ایستادنگاه آب، یا اختصاص دارد به درخت غَرَب (پده) و شامل همه درختان نیست. (از اقرب الموارد). ج، غِیاض، اَغیاض، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ج، غَیضات. (اقرب الموارد) (المنجد)