- غلی
- جوشیدن، جوشیدن مایع در دیگ
معنی غلی - جستجوی لغت در جدول جو
- غلی
- جوشیدن دیگ نرخ گران جوشیدن
- غلی ((غَ))
- جوشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تقلب
منسوب به راس البغل یهودی. یا در هم بغلی. در هم ایرانی منسوب به راس البغل. -1 هر چیز که بتوان در زیر بغل جای داد از: دفتر و کتاب و غیره، هر چیز خرد و کوچک، بطری کوچک (مشروب)، بیماریی است شتران را که ران را بشکم مالند، شیشه کوچک پهن که در آن آب لیمو و جز آن کنند، نوعی از جرس، زنگ کر و کم صدا، مقدار غله ای که در زیر یک بغل جا میگیرد و بعنوان قسمتی از حق نجاری و حق آهنگری به نجار و آهنگر ده و قریه میرسد. در سال 8 -1327 ه ش. (1949 م) این مقدار به خرمن 5 من تبریز گندم و 5 من تبریز جو مصالحه شد، فندی در کشتی گیری یکی از فنون کشتی -10 (اصطلاح هندوستان) قرآن کوچکی که بسفر در بغل دارند
دگلی دغایی ناراستی ناراستی نادرستی، مکاری عیاری، حرامزادگی
کلاهبردار، فریبنده
بیشتر، چیره تر، ستبرتر گران بهاتر بیش بهاتر گرانتر. ترکی پسر بچه پسرک ریتک
کناری، ویژگی هر چیزی که بتوان در جیب بغل جا داد مثلاً دفتر بغلی، دارای عادت در آغوش دیگران بودن مثلاً کودک بغلی، ظرف شیشه ای با دهانۀ باریک و بدنۀ مستطیل شکل برای نوشیدنی های الکلی
نادرستی و ناراستی
مکر، حیله، فریب، کلک، تنبل، ستاوه، دلام، شید، دویل، ترب، احتیال، غدر، گول، تزویر، قلّاشی، ریو، چاره، خاتوله، نارو، کید، حقّه، نیرنگ، گربه شانی، روغان، اشکیل، ترفند، شکیل، دستان، خدعه
مکر، حیله، فریب، کلک، تنبل، ستاوه، دلام، شید، دویل، ترب، احتیال، غدر، گول، تزویر، قلّاشی، ریو، چاره، خاتوله، نارو، کید، حقّه، نیرنگ، گربه شانی، روغان، اشکیل، ترفند، شکیل، دستان، خدعه
ناراستی، نادرستی، مکاری، حرامزادگی
Occupational, Occupationally
профессиональный , профессионально
beruflich
професійний , професійно
zawodowy, zawodowo
职业的 , 职业上
ocupacional, ocupacionalmente
professionale, professionalmente
ocupacional, ocupacionalmente
professionnel, professionnellement
beroeps-, beroepsmatig
पेशेवर , व्यवसायिक रूप से
profesional, secara profesional
مهنيٌ , مهنيًّا
직업적인 , 직업적으로
מקצועי , מקצועית
職業の , 職業的に
mesleki, mesleki olarak
ya kitaaluma, kitaaluma
อาชีพ , อย่างเกี่ยวกับอาชีพ
পেশাদার , পেশাগতভাবে
پیشہ ورانہ , پیشہ ورانہ طور پر