جدول جو
جدول جو

معنی غلچگی - جستجوی لغت در جدول جو

غلچگی
روستایی بودن
تصویری از غلچگی
تصویر غلچگی
فرهنگ فارسی عمید
غلچگی(غَ چَ / چِ)
روستایی بودن. دهقانی. رجوع به غلچه شود، اوباش بودن. زندگی کردن مانند اوباش. (از ناظم الاطباء). رجوع به غلچه شود
لغت نامه دهخدا
غلچگی
زندگی کردن مانند اوباش
تصویری از غلچگی
تصویر غلچگی
فرهنگ لغت هوشیار
غلچگی((غَ چِ))
روستایی بودن، زندگانی کردن مانند اوباش
تصویری از غلچگی
تصویر غلچگی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرچگی
تصویر غرچگی
نادانی، کودنی، ناتوانی مرد در بچه دار شدن، غرچه بودن، برای مثال پذیرفت سامش ز بی بچگی / ز نادانی و ریوی و غرچگی (فردوسی - ۵/۳۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
(غَ چَ / چِ)
احمقی و نادانی. غرچه بودن:
پذیرفت سامش ز بی بچگی
ز نادانی و پیری و غرچگی.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1667)
لغت نامه دهخدا
(غُ چَ / چِ)
غنچه بودن: خضد، باریکی میوه ها و غنچگی آن. (منتهی الارب) ، در حال غنچه بودن. رجوع به غنچه شود
لغت نامه دهخدا
(غَلْ لَ)
منسوب به غله. رجوع به غلّه شود: حالا آنچه بحرز درآمده و مردم آنجا قبول دارند واجب غلگی یکساله چهل هزار خروار غلۀ صدمنی که به مال دیوان میدهند سوی زری و اجناس دیگر. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 315)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غرچگی
تصویر غرچگی
نادانی احمقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنچگی
تصویر غنچگی
حالت غنچه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
چاچباژ (مالیات غله) منسوب به غله، مالیات غله: حالا آنچه بحرز آمده و مردم آنجا قبول دارند واجب غلگی یکساله چهل هزار خروار غله صد منی که به مال دیوان می دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرچگی
تصویر غرچگی
نادانی
فرهنگ فارسی معین