- غلچگی
- زندگی کردن مانند اوباش
معنی غلچگی - جستجوی لغت در جدول جو
- غلچگی ((غَ چِ))
- روستایی بودن، زندگانی کردن مانند اوباش
- غلچگی
- روستایی بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نادانی، کودنی، ناتوانی مرد در بچه دار شدن، غرچه بودن، برای مثال پذیرفت سامش ز بی بچگی / ز نادانی و ریوی و غرچگی (فردوسی - ۵/۳۴۵)
نادانی احمقی
حالت غنچه بودن
نادانی
چاچباژ (مالیات غله) منسوب به غله، مالیات غله: حالا آنچه بحرز آمده و مردم آنجا قبول دارند واجب غلگی یکساله چهل هزار خروار غله صد منی که به مال دیوان می دهند