جدول جو
جدول جو

معنی غلائل - جستجوی لغت در جدول جو

غلائل
غلاله ها، پیراهنهای نازک، پیراهن ها و هر لباسی که زیر لباس دیگر پوشیده شود، جمع واژۀ غلاله
تصویری از غلائل
تصویر غلائل
فرهنگ فارسی عمید
غلائل
(غِ)
شهری از شهرهای خزاعه. (منتهی الارب). از بلاد خزاعه در حجاز است. (از معجم البلدان) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
غلائل
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غلیله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غلیله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلال
تصویر غلال
غلّه ها، دانه های حاصل از زراعت گیاهان تیره های گندمیان مانند جوها، گندم ها، ارزن ها، برنج و امثال آن ها، آذوقه ها، درآمد و دخلی که از کرایه های خانه یا دکان به دست آید، جمع واژۀ غلّه
فرهنگ فارسی عمید
(غُ)
جمع واژۀ غلیل. (منتهی الارب). رجوع به غلیل شود
لغت نامه دهخدا
(غِ)
جمع واژۀ غلّه. (اقرب الموارد). رجوع به غله شود: بلخ از کثرت غلال و انواع ارتفاع از بقاع دیگر مرتفعتر بود. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
غائل الحوض، آنچه از حوض دریده باشد. (منتهی الارب). ما انخرق من الحوض. (قطر المحیط). و رجوع بغائله شود
لغت نامه دهخدا
(دَ ءِ)
جمع واژۀ دلیل، به معنی برهان و حجت. (آنندراج). دلایل. رجوع به دلایل شود، جمع واژۀ دلیله، و جمع دلال نیز می تواند باشد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج). رجوع به دلیله و دلال شود.
- دلائل ثلاثه، در اصطلاح صوفیان، فناء فی الشیخ و فناء فی الرسول و فناء فی اﷲ است. (از غیاث) (از آنندراج).
، جمع واژۀ دلاله (د / د) . (ناظم الاطباء). رجوع به دلاله شود.
- دلائل ثلاثه، در اصطلاح منطقیان، دلالت مطابقی و دلالت تضمنی و دلالت التزامی است. (از غیاث) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غائله. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غائله شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ءِ)
جمع واژۀ قلیله. (اقرب الموارد). رجوع به قلیله شود
لغت نامه دهخدا
(ظَ ءِ)
جمع واژۀ ظلیله
لغت نامه دهخدا
(تَ ءِ)
جمع واژۀ تلیل. رجوع به تلیل شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خلیله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حلیل. (ترجمان علامه) ، جمع واژۀ حلیله. (دهار) : و حلائل ابنائکم. (قرآن 23/4)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
لیل لائل، شب نیک تاریک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلائل
تصویر قلائل
جمع قلیل، اندک ها کم ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غائله، سختی ها بدی ها پتیار ها جمع غائله (غایله) سختی ها بلاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلال
تصویر غلال
جمع غلیل، سوزش های تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لائل
تصویر لائل
شب نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلائل
تصویر حلائل
جمع حلیله، زنان شوی دار جمع حلیله زنان شوی دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلائل
تصویر جلائل
جمع جلیل، فرمندان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دلیل، راهنمایان پروهان ها فرنود ها، جمع دلیل، فرنودها، گواه ها جمع دلالت (دلاله) توضیح: در فارسی این کلمه را جمع دلیل گویند بمعنی برهانها صحبتها:) جواب هر یکی گفته ایم بدلایل عقلی و براهین منطقی (000 (جامع الحکمتین 306)، جمع دلیل، برهان، حجت
فرهنگ لغت هوشیار