جدول جو
جدول جو

معنی غضنفر - جستجوی لغت در جدول جو

غضنفر(پسرانه)
شیر بیشه
تصویری از غضنفر
تصویر غضنفر
فرهنگ نامهای ایرانی
غضنفر
شیر، مرد درشت اندام و درشت خوی
تصویری از غضنفر
تصویر غضنفر
فرهنگ فارسی عمید
غضنفر(غَ ضَ فَ)
ابن جعفر حسینی. او قصیدۀ بردۀ میمیۀ بوصیری (متوفی به سال 694 هجری قمری) را به فارسی شرح کرده است، و این شرح به سال 920 انجام یافته است. آغاز آن چنین است: ’موزون ترین کلامی که ارکان بیت المعمور الخ’. رجوع به کشف الظنون چ استانبول ج 2 ستون 1335 شود
در تاریخ شاهی آمده: وی یکی ازکوکهای میرزا (میرزا عسکری) و برادر قاسم حسین بود. و در همین کتاب داستانی از او نقل شده است. رجوع به تاریخ شاهی تاریخ سلاطین افاغنه (ص 145 و 146) شود
لغت نامه دهخدا
غضنفر
شیر درنده
تصویری از غضنفر
تصویر غضنفر
فرهنگ لغت هوشیار
غضنفر((غَ ضَ فَ))
شیر درنده
تصویری از غضنفر
تصویر غضنفر
فرهنگ فارسی معین
غضنفر
اسد، حیدر، شیر، ضیغم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غُ فِ)
شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ فَ)
مرد درشت اندام درشت خوی. (منتهی الارب) (آنندراج). الجافی الغلیظ، کالغضنفر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ فَ)
نام جد حسن بن بشر بن اسماعیل بن غدق بن حبتربن غنفر غنفری. رجوع به غنفری شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 180)
لغت نامه دهخدا
(غَضْ وَ)
دهی است از دهستان کمهر و کاکان، بخش اردکان شهرستان شیراز که در 46500گزی شمال باختری اردکان و 2000گزی کنار راه شوسۀ اردکان به تل خسروی قرار دارد در جلگه واقع است و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 115تن شیعه اند و به زبان فارسی و لری سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، تریاک و حبوبات است. شغل اهالی زراعت میباشد، و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(غَ ضَ فَ)
کله جاری (مولانا...کله جاری). آذر در آتشکده آرد: اصل وی از قریۀ کلجار من قری دار المؤمنین است. اکثر اوقات در کاشان بوده. این اشعار از اوست:
امروز هرکه بود ز ما سرگران گذشت
دوشت مگر ز ما گله ای بر زبان گذشت.
و نیز گوید:
من بیدل و در دل ترا قصد دل آزاری هنوز
آن دل که وقتی داشتم دارم تو پنداری هنوز.
و نیز گوید:
بهر قتل من که میگوید که خشم آلوده باش
میکشد صد چون مرا عشقت برو آسوده باش.
همچنین گوید:
نه صبر بی تو ازین بیشتر توان کردن
نه غیر صبر علاج دگر توان کردن.
در مجمع الخواص (ص 206 و 207) آمده:
مولانا غضنفری کله جاری از کله جار است که قصبه ای است در نزدیکی کاشان. شخصی است بسیار دردمند و شهرتش ازشعرش بیشتر است. این ابیات ازوست:
باز به کوچۀ هوس طفل مذاق مدعی
بی ادبانه میرود سیلی روزگار کو؟
یار ورقیب را به هم این همه الفت از چه شد
شرم رقیب برطرف تندی خوی یار کو؟
نیز گوید:
آسایش است آنچه به خاطر نمیرسد
آن روزگار نیست که این آرزو کنم.
رباعی زیر را در مدح تریاک گفته:
با نشئۀ تریاک غضنفر میباش - تا وقت هلاک
فربه نشود تن تو لاغر میباش -میخور تریاک
جسم تو اگر ضعیف شدباکی نیست - دل دار قوی
گو طعمه مار و مور کمتر میباش - در عالم خاک.
صاحب قاموس الاعلام ترکی این بیت را از او نقل کرده است:
دلم پرآتش و چشمم پرآب شد هردو
دو خانه وقف تو کردم خراب شد هردو.
حاجی خلیفه در کشف الظنون (ج 2 ستون 804) شخصی را به نام غضنفر قمی ذکر کرده و دیوانی فارسی به وی نسبت داده است، و ظاهراً همین غضنفر کله جاری است
لغت نامه دهخدا
(صَ)
نام او غضنفر و یکی از شعرای ایران است، در اوائل حال ’راهب’ تخلص میکرد سپس به هندوستان رفت و در خدمت جهانگیرشاه بماند و مصاحبت تقی اوحدی یافت. از اوست:
حاصلم درد دل است از دل بیحاصل خویش
به که گویم من دلسوخته درد دل خویش ؟
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(غَ ضَ فَ)
حمدانی عدهالدوله. وی پسر نصیرالدوله صاحب موصل بود و لقب غضنفر داشت، به پدر خود نافرمانی کرد و با خویشاوندان خود جنگید وبا بنی عقیل در مرحله (فلسطین) نیز جنگ کرد و اسیر افتاد و کشته شد. (939- 979 میلادی) (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(سَ غَ ضَ فَ)
دهی است از دهستان خاوۀ بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 6 هزارگزی خاور نورآباد و 3 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد بکرمانشاه. هوای آنجا سرد و دارای 1200 تن سکنه است. آب آن از سراب غضنفر تأمین میشود. محصول آنجا غلات، توتون و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀکرم علی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(غَ ضَ فَ)
سلطان غضنفر، ابن شاه منصور بن شرف الدین مظفر بن امیر مبارزالدین محمد. او از خاندان آل مظفر بود. به سال 795 هجری قمری با اغلب افراد خاندان آل مظفر به امر امیر تیمور کشته شد. حافظ در قصیده ای که در مدح شاه منصور پدر سلطان غضنفر سروده فرماید:
شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من
گر لاغرم و گر نه شکار غضنفرم.
رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 741 و فهرست کتاب بحث در آثار و افکار حافظ ج 1 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غضفر
تصویر غضفر
درشت اندام درشت خوی مرد
فرهنگ لغت هوشیار