شهری بر ساحل بحرالروم (مدیترانه) به جنوب شرقی اسپانیا. (نخبهالدهر دمشقی). در اعلام المنجد آمده: المریّه، بندری است در اسپانیا بر ساحل مدیترانه، و مرکز اقلیم المریه است و 50000 تن سکنه دارد. در قدیم از شهرهای غرناطه بود و در زمان عبدالرحمن اول (1355- 1381م.) اهمیت شایانی پیدا کرد و فردینان پنجم ارغونی (1489 میلادی) آنجا را بتصرف آورد. و رجوع به نفح الطیب و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 7 ص 97 و نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 265 شود
شهری بر ساحل بحرالروم (مدیترانه) به جنوب شرقی اسپانیا. (نخبهالدهر دمشقی). در اعلام المنجد آمده: اَلمَریَّه، بندری است در اسپانیا بر ساحل مدیترانه، و مرکز اقلیم المریه است و 50000 تن سکنه دارد. در قدیم از شهرهای غرناطه بود و در زمان عبدالرحمن اول (1355- 1381م.) اهمیت شایانی پیدا کرد و فردینان پنجم ارغونی (1489 میلادی) آنجا را بتصرف آورد. و رجوع به نفح الطیب و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 7 ص 97 و نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 265 شود
رجوع به غادری شود. الغادریهطائفه من الخوارج قاله الحافظ. (تاج العروس). ولی در ملل و نحل شهرستانی ذیل نجدات آرد: العاذریه اصحاب نجده بن عامر الحنفی و قیل عاصم. (ص 56). و باز آرد: و انما قیل للنجدات العاذریه لانهم عذرو الناس بالجهالات احکام الفروع - انتهی. و در اقرب الموارد نیز ذیل عاذریه آمده است: فرقه من النجدات عذروا الناس بالجهالات فی الفروع. بنابراین میتوان گفت که یکی از دو کلمه: غادریه و عاذریه تصحیف دیگری است و ظاهراً عاذریه صحیحتر بنظر میرسد چه ممکن است عاذریه را عادریه خوانده باشند. در ابتدا ’لانهم عذروا بالجهالات’ را ’غدروا’ خوانده و آنگاه فرقه را غادریه نامیده اند بعلاوه در ملل و نحل عبارات دیگری نیز هست که میرساند عاذریه درست تر است: فلما رجعوا الی نجده فاخبروه بذلک قال لن یسعکم ما فعلتم. قالوا لم نعلم ان ذلک لایسعنا فعذرهم بجهالتهم و اختلف اصحابه بعد ذلک فمنهم من وافقه و عذر بالجهالات فی الحکم الاجتهادی و قالوا الدین امر ان احدهما معرفه الله تعالی و معرفه رسله و تحریم دماء المسلمین یغنون موافقیهم و الاقرار بماجاء من عندالله جمله، فهذا واجب علی الجمیع والجهل به لایعذر فیه و الثانی ماسوی ذلک فالناس معذورون فیه الا ان تقوم علیهم الحجه فی الحلال و الحرام... (ملل و نحل ص 56)
رجوع به غادری شود. الغادریهطائفه من الخوارج قاله الحافظ. (تاج العروس). ولی در ملل و نحل شهرستانی ذیل نجدات آرد: العاذریه اصحاب نجده بن عامر الحنفی و قیل عاصم. (ص 56). و باز آرد: و انما قیل للنجدات العاذریه لانهم عذرو الناس بالجهالات احکام الفروع - انتهی. و در اقرب الموارد نیز ذیل عاذریه آمده است: فرقه من النجدات عذروا الناس بالجهالات فی الفروع. بنابراین میتوان گفت که یکی از دو کلمه: غادریه و عاذریه تصحیف دیگری است و ظاهراً عاذریه صحیحتر بنظر میرسد چه ممکن است عاذریه را عادریه خوانده باشند. در ابتدا ’لانهم عذروا بالجهالات’ را ’غدروا’ خوانده و آنگاه فرقه را غادریه نامیده اند بعلاوه در ملل و نحل عبارات دیگری نیز هست که میرساند عاذریه درست تر است: فلما رجعوا الی نجده فاخبروه بذلک قال لن یسعکم ما فعلتم. قالوا لم نعلم ان ذلک لایسعنا فعذرهم بجهالتهم و اختلف اصحابه بعد ذلک فمنهم من وافقه و عذر بالجهالات فی الحکم الاجتهادی و قالوا الدین امر ان احدهما معرفه الله تعالی و معرفه رسله و تحریم دماء المسلمین یغنون موافقیهم و الاقرار بماجاء من عندالله جمله، فهذا واجب علی الجمیع والجهل به لایعذر فیه و الثانی ماسوی ذلک فالناس معذورون فیه الا ان تقوم علیهم الحجه فی الحلال و الحرام... (ملل و نحل ص 56)
درختی است کوهی و میوۀ آن سرخ رنگ میباشد به مقدار عنابی کوچک و بعضی گویند نام همان میوه است و آن را به عربی عنب الدب خوانند. (برهان). عنب الدب. (اختیارات بدیعی) (تحفه)
درختی است کوهی و میوۀ آن سرخ رنگ میباشد به مقدار عنابی کوچک و بعضی گویند نام همان میوه است و آن را به عربی عنب الدب خوانند. (برهان). عنب الدب. (اختیارات بدیعی) (تحفه)
منسوب به غریر که شتر نر است. (از تاج العروس). شتران سفید. غریریه، منسوب به غریر است که فحل پرارزش ومشهور در نزد عرب می باشد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 35)
منسوب به غُرَیر که شتر نر است. (از تاج العروس). شتران سفید. غریریه، منسوب به غریر است که فحل پرارزش ومشهور در نزد عرب می باشد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 35)
ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم، واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری راین و 15هزارگزی باختر راه شوسۀ بم به کرمان. 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم، واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری راین و 15هزارگزی باختر راه شوسۀ بم به کرمان. 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
نام سال یازدهم بعثت رسول صلوات الله علیه از سیزده سال توقف آن حضرت در مکه. (مؤلف). سنۀ سامریه، نام سال یازدهم از نزول قرآن بمکه. در این سال سورۀ طه، مریم، کهف و اسری نازل شد. (یادداشت بخط مؤلف)
نام سال یازدهم بعثت رسول صلوات الله علیه از سیزده سال توقف آن حضرت در مکه. (مؤلف). سنۀ سامریه، نام سال یازدهم از نزول قرآن بمکه. در این سال سورۀ طه، مریم، کهف و اسری نازل شد. (یادداشت بخط مؤلف)
نام فرقه ای از یهود سامری. (مفاتیح). گروهی اند از یهود که در بیت المقدس و قرایای آن ساکن می باشند و ایشان بعد از موسی به نبوت هارون و یوشعبن لون قائلند و نبوت دیگران را که بعد از ایشان بودند منکرند مگر یک پیغمبر که جایز دانسته اندکه ظاهر شود. در مال ایشان شخصی ظاهر شده بود القان نام او دعوی کرد که آن پیغمبر منم و قبیلۀ ایشان کوهی است که عظیم و غریم خوانند و گویند که آن کوه طور است و لغت ایشان غیر از لغت سایر یهود است و آن بزبان عبری نزدیک است و زعم ایشان آن است که توریه بزبان ایشان بود، یا سریانی. نقل کرده اند که اتفاق یهودبر آن است که چون حق تعالی از آفریدن آسمان و زمین فارغ شد بر عرش بخفت و یک پای خود را بر پای دیگر نهاد و بیاسود تعالی الله علواً کبیرا. (نفائس الفنون)
نام فرقه ای از یهود سامری. (مفاتیح). گروهی اند از یهود که در بیت المقدس و قرایای آن ساکن می باشند و ایشان بعد از موسی به نبوت هارون و یوشعبن لون قائلند و نبوت دیگران را که بعد از ایشان بودند منکرند مگر یک پیغمبر که جایز دانسته اندکه ظاهر شود. در مال ایشان شخصی ظاهر شده بود القان نام او دعوی کرد که آن پیغمبر منم و قبیلۀ ایشان کوهی است که عظیم و غریم خوانند و گویند که آن کوه طور است و لغت ایشان غیر از لغت سایر یهود است و آن بزبان عبری نزدیک است و زعم ایشان آن است که توریه بزبان ایشان بود، یا سریانی. نقل کرده اند که اتفاق یهودبر آن است که چون حق تعالی از آفریدن آسمان و زمین فارغ شد بر عرش بخفت و یک پای خود را بر پای دیگر نهاد و بیاسود تعالی الله علواً کبیرا. (نفائس الفنون)
دهی است جزء دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات. 7000گزی جنوب باختری خمین. واقع در جلگه معتدل. سکنه 1466 تن شیعه، فارسی. آب آن از قنات، در بهار از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات، بنشن، چغندر قند، تریاک، پنبه، انگور، بادام. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی: قالیچه بافی. از بناهای قدیم امام زاده دارد و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات. 7000گزی جنوب باختری خمین. واقع در جلگه معتدل. سکنه 1466 تن شیعه، فارسی. آب آن از قنات، در بهار از رود خانه محلی. محصول آنجا غلات، بنشن، چغندر قند، تریاک، پنبه، انگور، بادام. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی: قالیچه بافی. از بناهای قدیم امام زاده دارد و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
از فرق غلات است و فروع مفوضه و واقفه، اصحاب محمد بن بشیر اسدی معتقد بزنده و غایب بودن امام موسی بن جعفر و نمردن و حبس نشدن آن حضرت بودند. این فرقه محمد بن بشیر و بعد از او پسرش سمیع را امام میشمردند. (خاندان نوبختی چ 1311 هجری قمری ص 252). و رجوع به ریحانه الادب ج 1 ص 167 شود
از فرق غلات است و فروع مفوضه و واقفه، اصحاب محمد بن بشیر اسدی معتقد بزنده و غایب بودن امام موسی بن جعفر و نمردن و حبس نشدن آن حضرت بودند. این فرقه محمد بن بشیر و بعد از او پسرش سُمَیع را امام میشمردند. (خاندان نوبختی چ 1311 هجری قمری ص 252). و رجوع به ریحانه الادب ج 1 ص 167 شود
از اسپانیایی اسکریا، مادۀزجاجی که در کف فلزات مذاب یافت میشود. کف. خبث. زبد. و یعرف بالاشکریه خبث الحدید. (از دزی ج 1 ص 25) ، حاجت، یک کنار کوهی، و هی اخص من الاشکل، شبه. یقال: فیه اشکله من ابیه، ای شبه. (منتهی الارب)
از اسپانیایی اسکریا، مادۀزجاجی که در کف فلزات مذاب یافت میشود. کف. خبث. زبد. و یعرف بالاشکریه خبث الحدید. (از دزی ج 1 ص 25) ، حاجت، یک کُنار کوهی، و هی اخص من الاشکل، شبه. یقال: فیه اشکله من ابیه، ای شبه. (منتهی الارب)
دهی جزء دهستان طغرود بخش دستجرد شهرستان قم، 22000گزی شمال خاور دستجرد درکوهستان، معتدل، دارای 89 تن سکنه. مذهب شیعه، زبان فارسی، آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن، انار، انجیر. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است، از طریق طغرود ماشین میرود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان طغرود بخش دستجرد شهرستان قم، 22000گزی شمال خاور دستجرد درکوهستان، معتدل، دارای 89 تن سکنه. مذهب شیعه، زبان فارسی، آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن، انار، انجیر. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است، از طریق طغرود ماشین میرود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
فرقه ای از معتزله اتباع معمر بن عبادالسلمی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اینان معتقدندحق تعالی جز اجسام چیزی نیافریده و اعراض مخلوق اجسامند یا طبعاً مانند آتش برای سوزاندن و آفتاب برای گرمی و یا اختیاراً مانند حیوان برای رنگها و عجب آنکه حدوث اجسام و فنای آن به عقیدۀ معمر از جانب اجسام است و در این صورت چگونه می گوید که آن افعال از اجسام می باشد و می گویند خداوند را به صفت قدیم نمی توان ستود چه قدیم دلالت کند بر تقدم زمانی و حق جل شأنه زمانی نیست. و خداوند به خود دانا نیست و الا اتحادعالم و معلوم لازم آید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). فرقه ای از معتزله اند که گویند خدای متعالی غیر از اجسام چیزی نیافریده است و اعراض از اجسام به وجود آمده اند و حدوث اجسام و فنای آنها اعراضند. (فرهنگ علوم نقلی جعفر سجادی). و رجوع به الملل و النحل شهرستانی ج 1 ص 83 و 84 و ترجمه الفرق بین الفرق بغدادی ص 154-158 و خاندان نوبختی ص 264 و معمر بن عباد سلمی شود
فرقه ای از معتزله اتباع معمر بن عبادالسلمی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اینان معتقدندحق تعالی جز اجسام چیزی نیافریده و اعراض مخلوق اجسامند یا طبعاً مانند آتش برای سوزاندن و آفتاب برای گرمی و یا اختیاراً مانند حیوان برای رنگها و عجب آنکه حدوث اجسام و فنای آن به عقیدۀ معمر از جانب اجسام است و در این صورت چگونه می گوید که آن افعال از اجسام می باشد و می گویند خداوند را به صفت قدیم نمی توان ستود چه قدیم دلالت کند بر تقدم زمانی و حق جل شأنه زمانی نیست. و خداوند به خود دانا نیست و الا اتحادعالم و معلوم لازم آید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). فرقه ای از معتزله اند که گویند خدای متعالی غیر از اجسام چیزی نیافریده است و اعراض از اجسام به وجود آمده اند و حدوث اجسام و فنای آنها اعراضند. (فرهنگ علوم نقلی جعفر سجادی). و رجوع به الملل و النحل شهرستانی ج 1 ص 83 و 84 و ترجمه الفرق بین الفرق بغدادی ص 154-158 و خاندان نوبختی ص 264 و معمر بن عباد سلمی شود
یکی از شش فرقۀ مذهب مرجئه و پنج فرقۀ دیگر عبارتند از: رزامیه، غیلانیه، تومنیه، صالحیه، جهمیه. (از بیان الادیان و غزالی نامه ذیل ص 80). رجوع به مرجئه و شمری شود
یکی از شش فرقۀ مذهب مرجئه و پنج فرقۀ دیگر عبارتند از: رزامیه، غیلانیه، تومنیه، صالحیه، جهمیه. (از بیان الادیان و غزالی نامه ذیل ص 80). رجوع به مرجئه و شمری شود
منسوب است به غاضره از بنی اسد و آن قریه ای است از نواحی کوفه، نزدیک کربلاء. (معجم البلدان یاقوت حموی) در حبیب السیر ضمن شرح حالات امام حسین علیه السلام آرد: و بعد از مراجعت عمر اهل قریۀ غاضریه اجساد شهدا را در همان سرزمین که مطاف ساکنان سپهر بر این است دفن کردند. (ص 207 جزء اول حبیب السیر چ قدیم طهران جزء اول و چ خیام ج 2 ص 57)
منسوب است به غاضره از بنی اسد و آن قریه ای است از نواحی کوفه، نزدیک کربلاء. (معجم البلدان یاقوت حموی) در حبیب السیر ضمن شرح حالات امام حسین علیه السلام آرد: و بعد از مراجعت عمر اهل قریۀ غاضریه اجساد شهدا را در همان سرزمین که مطاف ساکنان سپهر بر این است دفن کردند. (ص 207 جزء اول حبیب السیر چ قدیم طهران جزء اول و چ خیام ج 2 ص 57)
ازگیل، انگور خرس از گیاهان ازگیل، درختچه ایست از تیره خلنگها که دارای ساقه خزنده نیز می باشد این گیاه بطور وحشی در کوهستانهای ژورا و آلپ و پیرنه در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه به فراوانی می روید. ساقه هایش استوانه یی شکل مایل به قرمز و کم و بیش خوابیده است. برگهایش متناوب و دارای دمبرگ کوتاه و پهنک برگها بیضوی و نامنظم و ضخیم و چرمی شکل است. گلهایش سفید یا کمی مایل به قرمز و به صورت دسته های 3 تا 12 تایی است. تعداد گلبرگها و کاسبرگها مساوی و هر یک 5 عددند. تعداد پرچمهایش 10 و میوه اش سته است و رنگ میوه قرمز و شکلش کروی است. برگ این گیاه علاوه بر تانن و صمغ و املاح دارای ماده ای به نام اورسون نیز می باشد و به علاوه دارای مقداری آربوتین و اریکولین است. برگ گیاه مذکور دارای اثر قابض و ضد عفونی کننده است و در بیماری های مجاری تناسلی و التهاب مثانه و عدم تحمل ادرار مصرف می شود عنب الذئب عنب الدب انگور خرس عصیر الدب غایش یارشین مردار آغاجی
ازگیل، انگور خرس از گیاهان ازگیل، درختچه ایست از تیره خلنگها که دارای ساقه خزنده نیز می باشد این گیاه بطور وحشی در کوهستانهای ژورا و آلپ و پیرنه در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه به فراوانی می روید. ساقه هایش استوانه یی شکل مایل به قرمز و کم و بیش خوابیده است. برگهایش متناوب و دارای دمبرگ کوتاه و پهنک برگها بیضوی و نامنظم و ضخیم و چرمی شکل است. گلهایش سفید یا کمی مایل به قرمز و به صورت دسته های 3 تا 12 تایی است. تعداد گلبرگها و کاسبرگها مساوی و هر یک 5 عددند. تعداد پرچمهایش 10 و میوه اش سته است و رنگ میوه قرمز و شکلش کروی است. برگ این گیاه علاوه بر تانن و صمغ و املاح دارای ماده ای به نام اورسون نیز می باشد و به علاوه دارای مقداری آربوتین و اریکولین است. برگ گیاه مذکور دارای اثر قابض و ضد عفونی کننده است و در بیماری های مجاری تناسلی و التهاب مثانه و عدم تحمل ادرار مصرف می شود عنب الذئب عنب الدب انگور خرس عصیر الدب غایش یارشین مردار آغاجی