نوعی پارچۀ کتانی نازک و لطیف که از آن دستار یا پیراهن می دوختند، برای مثال دامن کشان همی شد در شرب زرکشیده / صد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده (حافظ - ۸۴۶)
نوعی پارچۀ کتانی نازک و لطیف که از آن دستار یا پیراهن می دوختند، برای مِثال دامن کشان همی شد در شرب زرکشیده / صد ماه رو ز رشکش جَیب قصب دریده (حافظ - ۸۴۶)
بخشی از کرۀ زمین که در سمت غرب نصف النهار گرینویج است، جایی که آفتاب غروب می کند، یکی از چهار جهت اصلی، سمت چپ شخصی که رو به شمال ایستاده است، کنایه از کشورهای اروپایی و امریکایی
بخشی از کرۀ زمین که در سمت غرب نصف النهار گرینویج است، جایی که آفتاب غروب می کند، یکی از چهار جهت اصلی، سمت چپ شخصی که رو به شمال ایستاده است، کنایه از کشورهای اروپایی و امریکایی
تیر درگذرنده. (منتهی الارب). سهم ماضی، و برخی آن را شهم به شین معجم ضبط کرده اند، خشن. (از اقرب الموارد) ، شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. (اقرب الموارد) ، سخت روان، هرچه باشد. (منتهی الارب). سخت و باجرأت، و برخی آن را سخت جریان نوشته اند. (از اقرب الموارد)
تیر درگذرنده. (منتهی الارب). سهم ماضی، و برخی آن را شهم به شین معجم ضبط کرده اند، خشن. (از اقرب الموارد) ، شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. (اقرب الموارد) ، سخت روان، هرچه باشد. (منتهی الارب). سخت و باجرأت، و برخی آن را سخت جریان نوشته اند. (از اقرب الموارد)
میرزا اشرف. اصلش از اعراب عامری است چندی در زمان نادرشاه در الکاء خار و ورامین متوجه عمل دیوانی بوده در آخر یک چشم او را برآوردند. در شیراز به سال 1185 ه. ق. وفات یافت. این چند شعر از او ثبت شده است: وصل تو گفتم رسد، پیشترم از اجل آه که از بخت بد، این نرسید آن رسید. نمیدانم که آن زیبا پسر دارد پدر یا نه اگر دارد پدر چون این پسر دارد دگر یا نه ؟ با تو ای گل که مسلم بودت سیمتنی گل که باشد که کند دعوی نازک بدنی. (از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 419). و رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 445 شود
میرزا اشرف. اصلش از اعراب عامری است چندی در زمان نادرشاه در الکاء خار و ورامین متوجه عمل دیوانی بوده در آخر یک چشم او را برآوردند. در شیراز به سال 1185 هَ. ق. وفات یافت. این چند شعر از او ثبت شده است: وصل تو گفتم رسد، پیشترم از اجل آه که از بخت بد، این نرسید آن رسید. نمیدانم که آن زیبا پسر دارد پدر یا نه اگر دارد پدر چون این پسر دارد دگر یا نه ؟ با تو ای گل که مسلم بودت سیمتنی گل که باشد که کند دعوی نازک بدنی. (از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 419). و رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 445 شود
آشامیدن نوشیدن آشامندگان می می آشامان، بهره آب، آبشخور پارچه ای از کتان بسیار نازک و گران بها که در قدیم از آن پیراهن و دستار می کردند و کشور مصر به ساختن آن مشهور بود. آشامیدن نوشیدن، حلاوت طاعت و لذت کرامت و راحت انس
آشامیدن نوشیدن آشامندگان می می آشامان، بهره آب، آبشخور پارچه ای از کتان بسیار نازک و گران بها که در قدیم از آن پیراهن و دستار می کردند و کشور مصر به ساختن آن مشهور بود. آشامیدن نوشیدن، حلاوت طاعت و لذت کرامت و راحت انس
دوش شتر میان کوهان و گردن، فرو رونده، سستکار تنبل، بالا بالای هر چیز غروب کننده (ستاره) مقابل طالع، کوهان شتر و گردن شتر، جمع غوارب، یکی از اوتاد اربعه منجمان برجی که از مغرب طالع شود مقابل طالع
دوش شتر میان کوهان و گردن، فرو رونده، سستکار تنبل، بالا بالای هر چیز غروب کننده (ستاره) مقابل طالع، کوهان شتر و گردن شتر، جمع غوارب، یکی از اوتاد اربعه منجمان برجی که از مغرب طالع شود مقابل طالع