جدول جو
جدول جو

معنی غسلاء - جستجوی لغت در جدول جو

غسلاء
(غُ سَ)
جمع واژۀ غسیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به غسیل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُسَ)
جمع واژۀ بسبل. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(دُ / دِرَ شَ دَ / دِ)
فراموشانیدن کسی را چیزی. فراموش کنانیدن کسی را چیزی: اسلاه عنه. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ سلی ̍. یارکها
لغت نامه دهخدا
(غَ)
تأنیث اغرل. (اقرب الموارد). زن ختنه ناشده و غیر مختون. (ناظم الاطباء). ج، غرل. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فُ سَ)
جمع واژۀ فسل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فسل شود
لغت نامه دهخدا
(رُ سَ)
جمع واژۀ رسول. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به رسول شود، جمع واژۀ رسیل. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رسیل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
روغن گداخته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
جمع واژۀ غلوه. (منتهی الارب). رجوع به غلوه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
به غایت برداشتن دست را در انداختن تیر، یا به نهایت قوت دور انداختن. (منتهی الارب). مصدر دوم باب مفاعله، از غالی ̍. (از اقرب الموارد). مغالاه. (اقرب الموارد) ، مبالغه در کاری، به بهای گران خریدن. (از اقرب الموارد). رجوع به مغالاه شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
روغن کشی. اسم است مصدر را. ج، اسلئه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُلْ لا)
ته خرما. (غیاث) (منتهی الارب) (آنندراج). ته خرما. الوات سلاه. (مهذب الاسماء) ، مرغی است. (آنندراج) (منتهی الارب). یک نوع مرغی است. (ناظم الاطباء) ، نوعی از پیکان به شکل خار خرما. (آنندراج) (منتهی الارب). قسمی از نیزه که شبیه است بخار خرمابن. ج، سلاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غلاء
تصویر غلاء
((غَ))
گران شدن نرخ چیزی، گرانی، قحطی، نایابی
فرهنگ فارسی معین