جنگ کردن با دشمن. در پی جنگ و غارت دشمن گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). به جنگ دشمنان رفتن و غارت کردن آنان در دیار ایشان. غزو. غزاوه. (اقرب الموارد). رجوع به غزو شود
جنگ کردن با دشمن. در پی جنگ و غارت دشمن گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). به جنگ دشمنان رفتن و غارت کردن آنان در دیار ایشان. غَزْوْ. غَزاوَه. (اقرب الموارد). رجوع به غزو شود
ابوحاتم، تابعی است. در زنجیره انتقال علوم اسلامی، تابعی پس از صحابی قرار می گیرد. این افراد که موفق به دیدار پیامبر اسلام (ص) نشدند، از صحابه یاد گرفتند و از آنان پیروی کردند. تابعین در ضبط و نشر معارف اسلامی، به ویژه قرآن و حدیث، کوشیدند و برخی از آنان به مقام فتوا و اجتهاد نیز رسیدند. طبقه تابعین پلی میان عصر نبوت و عصر تدوین علوم اسلامی است. ابن قاسم بن علی بن غزوان مازنی، مکنی به ابوعمرو. او از ابن مجاهد و ابن شنبوذ دانش فراگرفت و ماهر و ضابط و شدیدالاخذ وواسعالروایه بود، و مرگ او در اواخر قرن چهارم هجری قمری در مصر اتفاق افتاد. (از حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ص 226) ابن اسماعیل. جهشیاری داستانی از وی درباره یحیی بن خالد و فضل نقل کرده است. رجوع به کتاب الوزراء و الکتاب تألیف جهشیاری چ مصر 1357 هجری قمری ص 196 شود
ابوحاتم، تابعی است. در زنجیره انتقال علوم اسلامی، تابعی پس از صحابی قرار می گیرد. این افراد که موفق به دیدار پیامبر اسلام (ص) نشدند، از صحابه یاد گرفتند و از آنان پیروی کردند. تابعین در ضبط و نشر معارف اسلامی، به ویژه قرآن و حدیث، کوشیدند و برخی از آنان به مقام فتوا و اجتهاد نیز رسیدند. طبقه تابعین پلی میان عصر نبوت و عصر تدوین علوم اسلامی است. ابن قاسم بن علی بن غزوان مازنی، مکنی به ابوعمرو. او از ابن مجاهد و ابن شنبوذ دانش فراگرفت و ماهر و ضابط و شدیدالاخذ وواسعالروایه بود، و مرگ او در اواخر قرن چهارم هجری قمری در مصر اتفاق افتاد. (از حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ص 226) ابن اسماعیل. جهشیاری داستانی از وی درباره یحیی بن خالد و فضل نقل کرده است. رجوع به کتاب الوزراء و الکتاب تألیف جهشیاری چ مصر 1357 هجری قمری ص 196 شود
دیگ طعام پزی. غزغن. غزغند: و هرسال به بهانۀ ایلچیان چندین هزار زیلو و جامۀ خواب و غزغان و اوانی و آلات مردم میبردند. (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 250). زیلو و جامۀ خواب و غزغان و دیگر آلات از خانه مردم جهت ایلچیان برگرفتندی. (تاریخ غازانی ص 356). رجوع به غزغن و غزغند شود
دیگ طعام پزی. غزغن. غزغند: و هرسال به بهانۀ ایلچیان چندین هزار زیلو و جامۀ خواب و غزغان و اوانی و آلات مردم میبردند. (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 250). زیلو و جامۀ خواب و غزغان و دیگر آلات از خانه مردم جهت ایلچیان برگرفتندی. (تاریخ غازانی ص 356). رجوع به غزغن و غزغند شود
جمع واژۀ غزی (منسوب به غز) همان غزان جمع غز است. غوزیان. رجوع به غز و غزان شود: و از آنجا بر زمین غزیان گذرد تا باز به آبسکون رسد. (التفهیم لاوائل صناعه التنجیم ص 170). و راه اجتیاز او (بغراخان) بر منازل حشم غز بود و غزیان چند مرحله بر عقب او میرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272هجری قمری ص 121). در نسخۀ خطی همین کتاب متعلق به کتاب خانه لغت نامه ص 90 نیز ’غزیان’ نوشته است
جَمعِ واژۀ غزی (منسوب به غز) همان غزان جمع غز است. غوزیان. رجوع به غز و غزان شود: و از آنجا بر زمین غزیان گذرد تا باز به آبسکون رسد. (التفهیم لاوائل صناعه التنجیم ص 170). و راه اجتیاز او (بغراخان) بر منازل حشم غز بود و غزیان چند مرحله بر عقب او میرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272هجری قمری ص 121). در نسخۀ خطی همین کتاب متعلق به کتاب خانه لغت نامه ص 90 نیز ’غزیان’ نوشته است
نام شهری در ایران میان تهران و گیلان. قزوین با قاف معرب آن است، و شاید در اصل کزوین بوده و با غین و قاف مبدل آن است. (از فرهنگ نظام). اصل کلمه قزوین را کژوین و کشوین گفته اند و در لاروس کبیر کزبین و کزوین آمده است و بنا به تحقیقات اخیر اصل آن ’کاسپین’ است. رجوع به کلمه قزوین شود: چنانچ دو رستاق دستبی که یکی را دستبی ری میخوانند و آن دیگر را دستبی همدان، و هر دو را موسی بن بغا جمع کرد و هر دو را یک کوره گردانید، و غزوین نام نهاد. (تاریخ قم ص 57)
نام شهری در ایران میان تهران و گیلان. قزوین با قاف معرب آن است، و شاید در اصل کزوین بوده و با غین و قاف مبدل آن است. (از فرهنگ نظام). اصل کلمه قزوین را کژوین و کشوین گفته اند و در لاروس کبیر کزبین و کزوین آمده است و بنا به تحقیقات اخیر اصل آن ’کاسپین’ است. رجوع به کلمه قزوین شود: چنانچ دو رستاق دستبی که یکی را دستبی ری میخوانند و آن دیگر را دستبی همدان، و هر دو را موسی بن بغا جمع کرد و هر دو را یک کوره گردانید، و غزوین نام نهاد. (تاریخ قم ص 57)
جمع واژۀ غزوه. (غیاث اللغات) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به غزوه شود: و چون اهل فضل در ایام ایشان (سلجوقیان) حظی نیافته اند و به شرح حالات و مقالات و غزوات ایشان اعتنایی ننموده کس از ایشان یاد نیاورد و از معالی و مآثر ایشان یادگاری نماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری شمسی ص 7). بر سر غزوات سلطان آییم. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 257)، {{اسم خاص}} جنگهایی است که پیغامبر {{صفت}} در آن شرکت میفرموده است، مقابل سرایا (ج سریه) که جنگهایی بود که به امر رسول (ص) بی حضور او انجام میشد. صاحب امتاع الاسماع غزوات پیغمبر را مرتب برحسب تاریخ وقوع چنین آورده است: 1- غزوۀ ابواء یا غزوۀ ودّان. در طبقات ابن سعد تنها نام اول ذکر شده است. 2- غزوۀ بواط. 3- غزوۀبدرالاولی یا سفوان. در طبقات ابن سعد به نام غزوۀطلب کرزبن جابر الفهری آمده است. 4- غزوۀ عشیره یا ذی العشیره. در طبقات ابن سعد تنها ذی العشیره آمده است. 5- غزوۀ بدر. 6- غزوۀ بنی قینقاع. 7- غزوه السویق. 8- غزوۀ قراره الکدر یا غزوۀ قرقره بنی سلیم و غطفان. در طبقات ابن سعد: غزوۀ قرقره الکدر یا قراره الکدر. 9- غزوۀ ذی امر در نجد. در طبقات ابن سعد: غزوۀ غطفان. 10- غزوۀ بنی سلیم در فرع. 11- غزوۀ احد. 12- غزوۀ حمراءالاسد. 13- غزوۀ بئر معونه. در طبقات ابن سعد به نام سریۀ منذربن عمرو آمده است. 14- غزوه الرجیع. در طبقات ابن سعد به نام سریۀمرثدبن ابی مرثد آمده. در حاشیۀ ص 174 امتاع الاسماع نیز اسم سریه برده شده است. 15- غزوۀ بنی نضیر. 16- غزوۀ بدرالموعد یا غزوۀ بدرالصفراء. در طبقات ابن سعد تنها نام اول ذکر شده است. 17- غزوۀ ذات الرقاع یا غزوۀ نجد. در طبقات ابن سعد تنها نام نخست ذکر شده است. 18- غزوۀ دومهالجندل. 19- غزوه المریسیع یاغزوۀ بنی المصطلق. در طبقات ابن سعد نام نخست آمده است. 20- غزوۀ خندق یا احزاب. 21- غزوۀ بنی قریظه. 22- غزوه القرطاء. در طبقات ابن سعد نیامده است. 23-غزوۀ بنی لحیان یا عسفان. در طبقات ابن سعد: بنی لحیان. 24- غزوه الغابه یا ذی قرد. در طبقات ابن سعد: الغابه. 25- غزوۀ خیبر. 26- غزوۀ وادی القری. در طبقات ابن سعد سریه به حساب آمده است. 27- غزوه القضاء. ظاهراً همان است که ابن سعد در طبقات عمره القضیه آورده است. 28- غزوۀ مؤته یا جیش الامراء. ابن سعد درطبقات آن را سریه شمرده است. 29- غزوۀ ذات السلاسل.در طبقات ابن سعد: سریۀ ذات السلاسل. 30- غزوۀ فتح مکه یا عام الفتح. 31- غزوۀ حنین یا غزوۀ هوازن. 32- غزوۀ طائف. 33- غزوۀ تبوک یا غزوه العسره. 34- غزوۀ اکیدر دومه الجندل. در طبقات ابن سعد نیامده است. در طبقات ابن سعد 27 غزوه یاد شده و به قول بعضی 29 غزوه است. و بعضی خیبر و وادی القری را یکی شمرده اند. و در نه غزوه از غزوات مذکور حضرت رسول خود به جنگ پرداخته است و آنها عبارتند از بدر، احد، مریسیع (بنی المصطلق) ، خندق، قریظه، خیبر، فتح مکه، حنین و طائف. رجوع به الطبقات الکبری تألیف ابن سعد چ بیروت 1376هجری قمری ج 2 ص 5 و 6 و فهرست همین جلد شود
جَمعِ واژۀ غَزوَه. (غیاث اللغات) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به غزوه شود: و چون اهل فضل در ایام ایشان (سلجوقیان) حظی نیافته اند و به شرح حالات و مقالات و غزوات ایشان اعتنایی ننموده کس از ایشان یاد نیاورد و از معالی و مآثر ایشان یادگاری نماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری شمسی ص 7). بر سر غزوات سلطان آییم. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 257)، {{اِسمِ خاص}} جنگهایی است که پیغامبر {{صِفَت}} در آن شرکت میفرموده است، مقابل سرایا (ج ِ سریه) که جنگهایی بود که به امر رسول (ص) بی حضور او انجام میشد. صاحب امتاع الاسماع غزوات پیغمبر را مرتب برحسب تاریخ وقوع چنین آورده است: 1- غزوۀ ابواء یا غزوۀ ودّان. در طبقات ابن سعد تنها نام اول ذکر شده است. 2- غزوۀ بُواط. 3- غزوۀبدرالاولی یا سَفَوان. در طبقات ابن سعد به نام غزوۀطلب کرزبن جابر الفهری آمده است. 4- غزوۀ عُشَیره یا ذی العشیره. در طبقات ابن سعد تنها ذی العشیره آمده است. 5- غزوۀ بدر. 6- غزوۀ بنی قَینُقاع. 7- غزوه السَویق. 8- غزوۀ قراره الکُدر یا غزوۀ قرقره بنی سلیم و غطفان. در طبقات ابن سعد: غزوۀ قرقره الکدر یا قراره الکدر. 9- غزوۀ ذی امر در نجد. در طبقات ابن سعد: غزوۀ غطفان. 10- غزوۀ بنی سُلیم در فُرع. 11- غزوۀ اُحُد. 12- غزوۀ حمراءالاسد. 13- غزوۀ بئر معونه. در طبقات ابن سعد به نام سریۀ منذربن عمرو آمده است. 14- غزوه الرجیع. در طبقات ابن سعد به نام سریۀمرثدبن ابی مرثد آمده. در حاشیۀ ص 174 امتاع الاسماع نیز اسم سریه برده شده است. 15- غزوۀ بنی نضیر. 16- غزوۀ بدرالموعد یا غزوۀ بدرالصفراء. در طبقات ابن سعد تنها نام اول ذکر شده است. 17- غزوۀ ذات الرقاع یا غزوۀ نجد. در طبقات ابن سعد تنها نام نخست ذکر شده است. 18- غزوۀ دومهالجندل. 19- غزوه المُرَیسیع یاغزوۀ بنی المصطلق. در طبقات ابن سعد نام نخست آمده است. 20- غزوۀ خندق یا احزاب. 21- غزوۀ بنی قریظه. 22- غزوه القُرَطاء. در طبقات ابن سعد نیامده است. 23-غزوۀ بنی لحیان یا عُسفان. در طبقات ابن سعد: بنی لحیان. 24- غزوه الغابه یا ذی قَرَد. در طبقات ابن سعد: الغابه. 25- غزوۀ خیبر. 26- غزوۀ وادی القری. در طبقات ابن سعد سریه به حساب آمده است. 27- غزوه القضاء. ظاهراً همان است که ابن سعد در طبقات عمره القضیه آورده است. 28- غزوۀ مُؤتَه یا جیش الامراء. ابن سعد درطبقات آن را سریه شمرده است. 29- غزوۀ ذات السلاسل.در طبقات ابن سعد: سریۀ ذات السلاسل. 30- غزوۀ فتح مکه یا عام الفتح. 31- غزوۀ حنین یا غزوۀ هوازن. 32- غزوۀ طائف. 33- غزوۀ تبوک یا غزوه العسره. 34- غزوۀ اکیدر دومه الجندل. در طبقات ابن سعد نیامده است. در طبقات ابن سعد 27 غزوه یاد شده و به قول بعضی 29 غزوه است. و بعضی خیبر و وادی القری را یکی شمرده اند. و در نه غزوه از غزوات مذکور حضرت رسول خود به جنگ پرداخته است و آنها عبارتند از بدر، احد، مریسیع (بنی المصطلق) ، خندق، قریظه، خیبر، فتح مکه، حنین و طائف. رجوع به الطبقات الکبری تألیف ابن سعد چ بیروت 1376هجری قمری ج 2 ص 5 و 6 و فهرست همین جلد شود
عزت و بسیاری مال، المنعه و الکثره. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، انه لذوغطوان، او صاحب منعت (عزت) و صاحب بسیاری مال است. (منتهی الارب). انه لذوغطوان، ای منعه و کثره. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
عزت و بسیاری مال، المنعه و الکثره. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، انه لذوغطوان، او صاحب منعت (عزت) و صاحب بسیاری مال است. (منتهی الارب). انه لذوغطوان، ای منعه و کثره. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لوکری. به نام غزالی لوکری معروف است و عوفی در لباب الالباب چنین آورده، ولی غزوانی به نظر ارجح می آید چه در نسخ المعجم فی معاییر اشعار العجم که به غایت مصحح و مضبوط و قدیم است نام وی در دو موضع آمده است (ص 195 و 197) و هر دو به لفظ غزوانی است. (از حاشیۀ مدرس بر المعجم فی معایبر اشعار العجم چ 1935 میلادی ص 195). رجوع به لوکری شود
لوکری. به نام غزالی لوکری معروف است و عوفی در لباب الالباب چنین آورده، ولی غزوانی به نظر ارجح می آید چه در نسخ المعجم فی معاییر اشعار العجم که به غایت مصحح و مضبوط و قدیم است نام وی در دو موضع آمده است (ص 195 و 197) و هر دو به لفظ غزوانی است. (از حاشیۀ مدرس بر المعجم فی معایبر اشعار العجم چ 1935 میلادی ص 195). رجوع به لوکری شود