جدول جو
جدول جو

معنی غریچی - جستجوی لغت در جدول جو

غریچی
(غَ)
سرمای سخت. (برهان قاطع) (آنندراج). سرماو غرنیچی به اضافۀ نون نیز آمده. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرنچی
تصویر غرنچی
سرمای شدید، زمستان سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
از روی غریزه، طبیعی مثلاً واکنش غریزی،
ذاتی، فطری مثلاً هوش غریزی
غریزۀ جنسی: غریزۀ اطفای شهوت که سبب تولید نسل است
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
ده کوچکی است از دهستان میان آب در بلوک البروایه بخش مرکزی شهرستان اهواز و 30 هزارگزی شمال اهواز به اندیمشک واقع است و 50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عُ رَ ری)
عبدالرحمن بن محمد بن غریر. وی از سران قریش بود. (از انساب سمعانی ورق 704 ب). رجوع به غریربن مغیره شود
لغت نامه دهخدا
(غُ رَ ری)
محمد بن غریر بن ولید بن ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف زهری، مکنی به ابوعبدالرحمن و معروف به غریری. وی از یعقوب بن ابراهیم بن سعد و مطرف بن عبدالله البیاری روایت کند، و ابوعبدالله محمد بن اسماعیل نجاری و عبدالله بن نسب المکی و محمد بن احمد بن نصر الترمذی از وی روایت دارند. (از انساب سمعانی ورق 407 ب)
محمد بن غریر. پسر غریربن مغیره، از وجوه اهل مدینه به شمار میرفت و از برادرش اسحاق بزرگتر بود. برادر دیگر وی یعقوب و مادرش هند بنت مروان بود. (ازتاج العروس ذیل غریر). رجوع به غریربن مغیره شود
یوسف بن یعقوب بن غریر. وی عهده دار بیت المال در خلافت رشید بود. (از انساب سمعانی ورق 407 ب). رجوع به غریربن مغیره شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
منسوب به غریزه. رجوع به غریزه شود. طبیعی چه غریزه به معنی طبیعت است. (غیاث اللغات) (آنندراج). ذاتی. جبلی. فطری. خلقی. نهادی. سرشتی. مقابل مکتسب:
گو فرازآیند و شعر اوستادم بشنوند
تا غریزی روضه بینند و طبیعی نسترن.
منوچهری.
فتنه شدی و بی دین بر آتش غریزی
آتش پرست گشتی چون مرد زردهشتی.
ناصرخسرو.
و هرکه از فیض آسمانی و عقل غریزی بهره مند شد... آرزوهای دنیا بیابد و در آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه). و این دو نوع است: یکی غریزی... و دوم مکتسب. (کلیله و دمنه).
- حرارت غریزی یا آتش غریزی، حرارت طبیعی. (ناظم الاطباء). حرارت اصلی. حرارتی است که در عروق بدن توأم با خون جریان می کند: شراب... طعام را هضم کند و حرارت اصلی یعنی حرارت غریزی را بیفزاید. (نوروزنامه).
چو نیافت جان عطار اثری ز ذوق عشقت
بفروخت ز اشتیاقت ز دل آتش غریزی.
عطار
لغت نامه دهخدا
(غَ)
از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری است. پس از سلوک در طریق علمی به قصد اکتساب طریقۀ مولویه به سیاحت پرداخت و مدتی در بلاد مختلف گردش کرد و به استانبول وارد شد و به سال 954 هجری قمری در همانجا درگذشت.
این بیت ازوست:
دیدم که درد هجر دلک چاره سی نه در
دیدی حبیب وصلت آکاچاره سینه در.
(از قاموس الاعلام ترکی)
چلبی. سیدابوبکر... افندی. از چلبیان قونیه بود. وی پس از پدرش حاج چلبی عارف افندی به تاریخ 1159 هجری قمری در آستانۀ حضرت مولوی به مقام ارشاد نایل آمد و به سال 1199 هجری قمری درگذشت. این مطلع ازوست:
تار زلفک دل آواره یه زنجیر ایتدم
احسن وجهله دیوانه یه تدبیر ایتدم.
(از قاموس الاعلام ترکی)
از شاعران فارسی زبانی بود که به هند مهاجرت کرد. صاحب صبح گلشن آرد: از ارض خراسان سر برکشیده و به اختیار غربت از وطن در عهد همایون پادشاه به سرزمین هندوستان رسیده و در سلک ملازمان همایونی منسلک گردیده. او راست:
گر گشاد کار ما بودی ززلف یار ما
اینچنین آشفته و برهم نبودی کار ما
دل ز چاک سینه میخواهد که بیند روی دوست
مرهم ای مشفق منه بر سینۀ افکار ما
ای غریبی التفات او بغیر آزار نیست
چندخواهد بود یا رب در پی آزار ما.
#
تا حریم حرم یار شده مسکن من
رفته بیرون هوس خلد برین از سرمن.
(از صبح گلشن ص 299).
وی از اسماعیلیه و حروفیه بود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
غریزی در فارسی آسن ویری ویریک منسوب به غریزه، طبیعی ذاتی جبلی فطری. یا حرارت غریزی. حرارت طبیعی که در عروق بدن توام با خون وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
دور شهرگی آوارگی، تابدار: پارچه ای است گرانبها، کولی خور گونه ای برنج پست، بیگانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرهچی
تصویر غرهچی
کولی قره چی قرشمال، زن بی شرم بسیار فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
((غَ))
ذاتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غریبی
تصویر غریبی
نا آشنایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
غريزيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
Instinctive, Instinctual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
instinctif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
本能的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
جبلتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
স্বাভাবিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
สัญชาตญาณ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
asili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
içgüdüsel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
אינסטינקטיבי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
本能的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
инстинктивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
본능적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
instingtif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
स्वाभाविक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
istintivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
instintivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
instintivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
instynktowny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
інстинктивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
instinktiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غریزی
تصویر غریزی
instinctief
دیکشنری فارسی به هلندی