معنی غرنچی - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غرنچی
غریچی
غریچی
سرمای سخت. (برهان قاطع) (آنندراج). سرماو غرنیچی به اضافۀ نون نیز آمده. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
غرنیچی
غرنیچی
نام شخصی است معین یا غیر معین: چو غرنیچی به محشر زنده گردد بسنجد طاعتش ایزد به میزان کم آید طاعتش گوید خدایا ترازو پله دارد سر بگردان. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
غرنیچی
غرنیچی
سرما و زمستان سخت. (برهان قاطع) (اقرب الموارد) (انجمن آرا). به حذف نون نیز دیده شده است. (آنندراج) (انجمن آرا). سرمای سخت و زمستان و غرنچی به حذف تحتانی مخفف آن است
لغت نامه دهخدا
غرچی
غرچی
زن بیشرم بسیارفریاد. بُهصُله. کولی. لوری. لولی. غربال بند. فیج. چینگانه. قره چی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.