نام مردی. (منتهی الارب). غرون موصلی از ابی یعلی و ابواسحاق ابراهیم بن لاجین الاغری حدیث کند، از ابرقوهی سماع کرد و حافظ بن حجر و دیگران از وی سماع کنند، و اسانیدی که از او به ما رسیده عالی است. (از تاج العروس)
نام مردی. (منتهی الارب). غرون موصلی از ابی یعلی و ابواسحاق ابراهیم بن لاجین الاغری حدیث کند، از ابرقوهی سماع کرد و حافظ بن حجر و دیگران از وی سماع کنند، و اسانیدی که از او به ما رسیده عالی است. (از تاج العروس)
از بلوکات مرند، دارای 46 قریه و 20 فرسنگ مسافت است. مرکز آن شبستر، حد شمالی مرند، حد شرقی رود قات، حد جنوبی ایل مقدم مراغه و حدغربی از بلوک انزاب است. (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 160)
از بلوکات مرند، دارای 46 قریه و 20 فرسنگ مسافت است. مرکز آن شبستر، حد شمالی مرند، حد شرقی رود قات، حد جنوبی ایل مقدم مراغه و حدغربی از بلوک انزاب است. (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 160)
جوان زیبا، کاکل، کلنگ از پرندگان، گیاه تر پرنده ای است از راسته پابلندان دارای بالهای دراز و ساقه های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غرنیق غرنیق غرانق، جمع غرانیق غرانق غرانقه
جوان زیبا، کاکل، کلنگ از پرندگان، گیاه تر پرنده ای است از راسته پابلندان دارای بالهای دراز و ساقه های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غرنیق غرنیق غرانق، جمع غرانیق غرانق غرانقه
در آب فرو رفتن آب از سر گذشتن زیر آب رفتن و خفه شدن، جذب شدن شیفته گشتن، غوطه وری توام با نابودی. یا غرق چشمه سیماب. مغرور و فریفته دنیا. یا غرق چشمه قیر. فرو رفته در آب، فریفته دنیا، آفتاب فرورفته، شیفتگی، در آب فرو رفته مرده در آب مغروق، در هم آمیخته، استبرق
در آب فرو رفتن آب از سر گذشتن زیر آب رفتن و خفه شدن، جذب شدن شیفته گشتن، غوطه وری توام با نابودی. یا غرق چشمه سیماب. مغرور و فریفته دنیا. یا غرق چشمه قیر. فرو رفته در آب، فریفته دنیا، آفتاب فرورفته، شیفتگی، در آب فرو رفته مرده در آب مغروق، در هم آمیخته، استبرق
پرنده ای است از راسته پا بلندان، دارای بال های دراز و ساق های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غرنیق، غرنیق، غرانق، جمع غرانیق، غرانق و غرانقه
پرنده ای است از راسته پا بلندان، دارای بال های دراز و ساق های طویل که به فارسی آن را کلنگ خوانند. غِرنیق، غُرنیق، غُرانق، جمع غَرانیق، غَرانق و غَرانقه