بیختن. (منتهی الارب) (آنندراج). به ماشوی بکردن. (مصادر زوزنی). به غربال بیختن. غربال کردن. غربال زدن. بوجاری کردن. الک کردن. و منه المثل: من غربل الناس، نخلوه. (اقرب الموارد). - غربلۀ شهر، کشف حال مردم آنجا. غربل البلد، کشف حال من بها. (اقرب الموارد). ، پراکندن: غربله ، فرّقه . (ذیل اقرب الموارد) ، بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پاره پاره کردن: غربل الشی ٔ، قطعه. (اقرب الموارد) ، کشتن و سائیدن قوم را. (منتهی الارب) (آنندراج) : غربل القوم، قتلهم و طحنهم، رفتن در زمین. غربل الرجل فی الارض، ذهب فیها. (اقرب الموارد) ، نوعی جماع. رجوع به مجمع الامثال میدانی چ تهران 1290 ص 334 و غربیله شود
بیختن. (منتهی الارب) (آنندراج). به ماشوی بکردن. (مصادر زوزنی). به غربال بیختن. غربال کردن. غربال زدن. بوجاری کردن. الک کردن. و منه المثل: من غربل الناس، نخلوه. (اقرب الموارد). - غربلۀ شهر، کشف حال مردم آنجا. غربل البلد، کشف حال من بها. (اقرب الموارد). ، پراکندن: غَرْبَلَه ُ، فَرَّقَه ُ. (ذیل اقرب الموارد) ، بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پاره پاره کردن: غربل الشی ٔ، قطعه. (اقرب الموارد) ، کشتن و سائیدن قوم را. (منتهی الارب) (آنندراج) : غربل القوم، قتلهم و طحنهم، رفتن در زمین. غربل الرجل فی الارض، ذهب فیها. (اقرب الموارد) ، نوعی جماع. رجوع به مجمع الامثال میدانی چ تهران 1290 ص 334 و غربیله شود
حرکات و سکنات خواتین در وقت خاص. (آنندراج) ، حرکت دادن پیاپی قسمت تحتانی تن چنانکه غربال، آنگاه که با آن بوجاری حبوب کنند، کون و کچول. نوعی قر. غر. - امثال: نگاه به دست خاله (نه نه) کن، مثل خاله (نه نه) غربیله کن
حرکات و سکنات خواتین در وقت خاص. (آنندراج) ، حرکت دادن پیاپی قسمت تحتانی تن چنانکه غربال، آنگاه که با آن بوجاری حبوب کنند، کون و کَچول. نوعی قر. غر. - امثال: نگاه به دست خاله (نه نه) کن، مثل خاله (نه نه) غربیله کن
به گل رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در گل راه رفتن. (ناظم الاطباء) ، به آب درآمدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، آمیختن و پاکیزه کردن گندم را و بر باد کردن آن را. (از اقرب الموارد). پاک وپاکیزه کردن گندم را چون غربال کردن، کقوله قد غربلت و کربلت من القصل، آمیختن چیزی را به چیزی. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
به گل رفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در گل راه رفتن. (ناظم الاطباء) ، به آب درآمدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، آمیختن و پاکیزه کردن گندم را و بر باد کردن آن را. (از اقرب الموارد). پاک وپاکیزه کردن گندم را چون غربال کردن، کقوله قد غُربِلَت و کُربِلَت من القصل، آمیختن چیزی را به چیزی. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافه در بغداد است که آن را به علت داشتن غربه (درخت) به همین نام خوانده اند. بعض از روات بدانجا منسوبند از آن جمله: ابوالخطاب نصر بن احمد بن عبدالله بن البطر الغربی است. (از معجم البلدان)
یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافه در بغداد است که آن را به علت داشتن غربه (درخت) به همین نام خوانده اند. بعض از روات بدانجا منسوبند از آن جمله: ابوالخطاب نصر بن احمد بن عبدالله بن البطر الغربی است. (از معجم البلدان)
به یکبار آب بر سر ریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) : غرقل الرجل، صب علی رأسه الماء بمره. (اقرب الموارد) ، پلغده گردیدن تخم مرغ و خربزه. (منتهی الارب) (آنندراج). گندیده شدن تخم مرغ و خربزه. (ناظم الاطباء)
به یکبار آب بر سر ریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) : غرقل الرجل، صب علی رأسه الماء بمره. (اقرب الموارد) ، پلغده گردیدن تخم مرغ و خربزه. (منتهی الارب) (آنندراج). گندیده شدن تخم مرغ و خربزه. (ناظم الاطباء)
اقلیم و ایالتی در دلتای مصر است و میان دو جانب نیل. رشید و دمیاط قرار دارد، و از طرف شمال به دریای روم (مدیترانه) از مشرق به دقهلیه و از جنوب به منوفیه و از مغرب به ایالت بحریه محدود است. مساحت آن 5639 کیلومتر مربع و سکنۀ آن یک میلیون تن است. مرکز آن شهر طنطا است. (از قاموس الاعلام ترکی)
اقلیم و ایالتی در دلتای مصر است و میان دو جانب نیل. رشید و دمیاط قرار دارد، و از طرف شمال به دریای روم (مدیترانه) از مشرق به دقهلیه و از جنوب به منوفیه و از مغرب به ایالت بحریه محدود است. مساحت آن 5639 کیلومتر مربع و سکنۀ آن یک میلیون تن است. مرکز آن شهر طنطا است. (از قاموس الاعلام ترکی)
دولاب. چرخاب. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) : تا که ماه دولتت والا شد از چرخ بقا نیست گریان درد یارت هیچکس جز خربله. ظهیر فاریابی (از فرهنگ جهانگیری)
دولاب. چرخاب. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) : تا که ماه دولتت والا شد از چرخ بقا نیست گریان درد یارت هیچکس جز خربله. ظهیر فاریابی (از فرهنگ جهانگیری)
گربیله غر پارسی است حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل (غربال)، نوعی قر کون و کچول. یا قرو غربیله. قر دادن به کمر ادا و اطوار، حرکات و سکنات زنان در وقت آرمیدن
گربیله غر پارسی است حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل (غربال)، نوعی قر کون و کچول. یا قرو غربیله. قر دادن به کمر ادا و اطوار، حرکات و سکنات زنان در وقت آرمیدن