صاحب انجمن آرا این کلمه رالغتی در غرمانوش می داند و گوید: به جای میم با نیز گفته اند و غرمانوش به معنی ترخون است. صاحب آنندراج نیز این قول را نقل کرده است. رجوع به غرمانوش شود
صاحب انجمن آرا این کلمه رالغتی در غرمانوش می داند و گوید: به جای میم با نیز گفته اند و غرمانوش به معنی ترخون است. صاحب آنندراج نیز این قول را نقل کرده است. رجوع به غرمانوش شود
جمع واژۀ غراب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ابن مالک در این بیت همه جموع غراب را آورده است: بالغرب اجمع غراباً ثم اغربه و اغرب و غرابین و غربان. (دائره المعارف فرید وجدی)
جَمعِ واژۀ غُراب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ابن مالک در این بیت همه جموع غراب را آورده است: بالغرب اجمع غراباً ثم اغربه و اغرب و غرابین و غربان. (دائره المعارف فرید وجدی)
مهندس سپاه رومی در زمان شاپور اول ساسانی که بهنگام اسارت امپراتور روم به امر شاپور پل شوشتر را ساخت. توضیح آنکه این نام را بزانوش هم ضبط کرده اند. بقول لکهارت برانوش نام رومی نیست و کرزن این نام را اورانوش (اورانوس) دانسته است. (فرهنگ فارسی معین)
مهندس سپاه رومی در زمان شاپور اول ساسانی که بهنگام اسارت امپراتور روم به امر شاپور پل شوشتر را ساخت. توضیح آنکه این نام را بزانوش هم ضبط کرده اند. بقول لکهارت برانوش نام رومی نیست و کرزن این نام را اورانوش (اورانوس) دانسته است. (فرهنگ فارسی معین)
ترخون، و آن سبزی باشد معروف که خورند. (برهان قاطع) (آنندراج). ترخون و آن تره ای است، و به جای میم، باء موحده نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی) ، بیخ حشیشی است کوهی که آن را عاقرقرحا خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج) (جهانگیری). رجوع به عاقرقرحا شود
ترخون، و آن سبزی باشد معروف که خورند. (برهان قاطع) (آنندراج). ترخون و آن تره ای است، و به جای میم، باء موحده نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی) ، بیخ حشیشی است کوهی که آن را عاقرقرحا خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج) (جهانگیری). رجوع به عاقرقرحا شود