- غراورنگ
- تخت بزرگ، اورنگ بزرگ
معنی غراورنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- غراورنگ
- تخت بزرگ سریر پادشاهی
- غراورنگ ((غَ رَ))
- تخت بزرگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چوبی که با آن گاو یا خر را می رانند
مانند سر گاو، گاوسر، گاومانند، گاوسار، گرزی که آن را به شکل سر گاو ساخته باشند، برای مثال بیامد خروشان بدان دشت جنگ/ به چنگ اندرون گرزۀ گاو رنگ (فردوسی - ۲/۱۸۰)
چوی که بدان گاو را رانند
آنچه بهیئت گاو است. یا گرز (گرزهء) گاورنگ. گرز فریدون که سر آن بشکل سر گاو بود: بیامد خروشان بدان دشت جنگ بدست اندرون گرزه گاو رنگ. (هرمزدنامه)
تخت پادشاهان، سریر
عقل و دانش، سریر، تخت پادشاهی، کنایه از فر و شکوه و زیبایی، جاه و جلال، برای مثال جهان خیره ماند ز فرهنگ او / از آن برز و بالا و اورنگ او (عنصری - ۳۶۱)
فر، شکوه، شأن