جدول جو
جدول جو

معنی غرام - جستجوی لغت در جدول جو

غرام
عشق، شیفتگی
هلاک، عذاب، شکنجه و درد
تصویری از غرام
تصویر غرام
فرهنگ فارسی عمید
غرام(غِ)
گرام. رجوع به گرام و رجوع به کتاب النقود العربیه ص 26 و 38 شود
لغت نامه دهخدا
غرام(غُر را)
جمع واژۀ غریم، مثل غرماء، و این نادر است زیرا فعیل بر وزن فعّال جمع بسته نمی شود. (از ذیل اقرب الموارد) ، صاحب اقرب الموارد گوید: رواست که غارم معنی نسبت را برساند و به معنی ذواغرام یا تغریم باشد و غرام جمع آن محسوب شود. ثعلب در خبری حکایت کند که: ’انه لما قعد بعض قریش لقضاء دینه اتاه الغرام فقضاهم دینه’. و در حدیث جابر آمده: ’فاشتد علیه بعض غرامه فی التقاضی’. (لسان العرب از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
غرام
شیفتگی، عشق دلسوز
تصویری از غرام
تصویر غرام
فرهنگ لغت هوشیار
غرام((غَ))
شیفتگی، عشق، آز، هلاک، عذاب
تصویری از غرام
تصویر غرام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرام
تصویر فرام
(پسرانه)
معرب از عبری، تندرو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرام
تصویر خرام
(دخترانه)
رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غلام
تصویر غلام
(پسرانه)
ارادتمند، فرمانبردار، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانندغلامحسین، غلامرضا، غلامعلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برام
تصویر برام
(پسرانه)
خوشبو (نگارش کردی: بهرام)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرام
تصویر آرام
(پسرانه)
ساکت، آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرام
تصویر مرام
مراد، مطلوب، مقصود، آرمان، هدف، مسلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرام
تصویر حرام
امری که به جا آوردنش گناه است، ناروا، آنچه خوردنش در شرع اسلام منع شده است، احرام بسته، حرمتدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رغام
تصویر رغام
خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته با خاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرار
تصویر غرار
خدعه کننده، فریب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرام
تصویر آرام
ساکت، خاموش، بی حرکت، کنایه از امن، راحت، برای مثال زندگی آرام، آرامش، راحتی، چو دشمن به دشمن بود مشتغل / تو با دوست بنشین به آرام دل (سعدی۱ - ۷۷)
آهسته، بن مضارع آرامیدن و آرمیدن، استراحتگاه، پسوند متصل به واژه به معنای آرامش دهنده
آرامش دهنده مثلاً دلارام،
قرار، سکون، برای مثال ز بس نالۀ چنگ و نای و رباب / نبد بر زمین جای آرام و خواب (فردوسی۷ - ۲۷۴)
جمع واژۀ رئم، آهو های سفید
آرام آرام: آهسته آهسته
آرام شدن: آرام گرفتن، آرمیدن، فرونشستن خشم و اضطراب
آرام کردن: آرامش دادن، آسوده کردن، آرام ساختن
آرام گرفتن: آرامش یافتن، آسودن، آرام شدن
آرام یافتن: آرامش یافتن، آرام شدن، آرام گرفتن، برآسودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرامت
تصویر غرامت
مالی که بابت خسارت داده یا گرفته می شود، تاوان، زیان، ضرر، مشقت، پشیمانی، ندامت
غرامت خواستن: تاوان خواستن
غرامت دادن: تاوان دادن
غرامت ستاندن: دریافت کردن تاوان، غرامت گرفتن
غرامت کشیدن: کنایه از تاوان کشیدن، مجازات شدن، به عهده گرفتن غرامت، متحمل شدن تاوان و ضرر و زیان
غرامت گرفتن: دریافت کردن تاوان
فرهنگ فارسی عمید
(غَ)
وزنی معادل دو دانگ است و آن را غرما نیز می گویند. (از فرهنگ شعوری) ، وزن یک حبه و نیم، نیم گرام. (السنۀ ترکیه و فرانسویه نک لغتی)
لغت نامه دهخدا
(اِ یِ)
تاوان زده و وام دار کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تاوان زده کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی). ملزم ساختن به ادای دین و دیه: اغرمه الدیه و الدین و غیرذلک، الزمه بادائها. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
محمد غرامی. از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری از ناحیۀ قره فریه است. وی به شغل قضا مشغول بود و ادعای رمالی داشت. اشعار او ساده است. این بیت ازوست:
قاپویی دیوار ایدوب ارباب عشقه نازدن
کندونی بر گوشه ایلر گوسترر آچمازدن.
(از قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رغام
تصویر رغام
خاک ریگدار خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته بخاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرام
تصویر صرام
بلا و سختی سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترام
تصویر ترام
خانه های ریز روی عکس یا شیشه یا گراور
فرهنگ لغت هوشیار
رفتار آهسته از روی ناز سرکشی زیبایی و وقار، بمهمانی بردن شخصی پس از نوید، کسی که مامور همراهی مهمان بخانه میربانست، درترکیب بمعنی (خرامنده) آید: خوش خرام زیبا خرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرام
تصویر حرام
منع کردن، ممنوع کردن چیزی را، ناروا شدن، حرام بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرام
تصویر چرام
چراگاه علفزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام
تصویر آرام
آرامش، ثبات، سکون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرامت
تصویر غرامت
تاوان، ادای آنچه بر عهده شخص نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرامه
تصویر غرامه
تاوان
فرهنگ لغت هوشیار
نمایشنامه و داستانی که موضوع آن غم انگیز و شادی بخش باشد زشت رفتار، قبیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرام
تصویر اغرام
به مرگ نفکندن، تاوان نهادن، وامدار کردن، آزمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرامت
تصویر غرامت
((غَ مَ))
تاوان، مشقت، ضرر، پشیمانی، عذاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرامت
تصویر غرامت
تاوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرام
تصویر حرام
نابایسته، ناروا، ناشایست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غلام
تصویر غلام
برده
فرهنگ واژه فارسی سره
تاوان، جبران، جریمه، خسارت، ضرر، عذاب، مشقت، پشیمان
فرهنگ واژه مترادف متضاد