جدول جو
جدول جو

معنی غرائز - جستجوی لغت در جدول جو

غرائز
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غریزه. (اقرب الموارد). رجوع به غریزهشود، نزد اهل جفر عبارت است از بینات حروف، کذا فی بعض الرسائل. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
غرائز
جمع غریزه
تصویری از غرائز
تصویر غرائز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرایز
تصویر غرایز
غریزه ها، ویژگی ها، توانایی ها، قابلیتهای وراثتی، طبیعت ها، سرشت ها، احساسی که به طور مبهم به شخص آگاهی می دهد، امیال جنسی، جمع واژۀ غریزه
فرهنگ فارسی عمید
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حریزه. (اقرب الموارد). شتران برگزیده که از نفاست نتوان فروخت. (منتهی الارب). حرایز
لغت نامه دهخدا
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غریسه. (اقرب الموارد). رجوع به غریسه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غریره. (اقرب الموارد). رجوع به غریره شود، جمع واژۀ غراره. (منتهی الارب). جوالها. (آنندراج) (اقرب الموارد). جوهری گوید: گمان می کنم معرب باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به غراره شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غریبه. زنانی که دور از وطن باشند. (از اقرب الموارد) ، دوران. مقابل قرائب، چیزهای نو و نادر. (آنندراج). چیزهای عجیب و شگفت آور و غیر مأنوس: پس از نماز پیشین از کار علف فارغ شدیم، امیر به خنده میگفت این حدیث برطریق غرائب و عجائب. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 622). شهری دید از غرائب مبانی و عجائب مغانی. (ترجمه تاریخ یمینی 1272 هجری قمری ص 412). پسر گفت ای پدر فوائد سفر بسیار است از نزهت خاطر... وشنیدن غرائب. (گلستان سعدی). رجوع به غریبه شود
لغت نامه دهخدا
(غَیِ)
جمع واژۀ غریزه. غرائز. رجوع به غرائز شود
لغت نامه دهخدا
(غْرا / غِ یَ)
موضعی است. (منتهی الارب) (معجم البلدان از زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ رَ)
کم شیر گردیدن ناقه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). غرز. غرار. (اقرب الموارد). کم شیری
لغت نامه دهخدا
تصویری از غرائب
تصویر غرائب
زنانی که دور از وطن باشند چیزهای عجیب و شگفت آور و غیر مانوس
فرهنگ لغت هوشیار
سرشت طبیعت (اعم از خیر و شر) طبع، ملکه ایست که از آن صفات ذاتی صادر شود و خوی (خلق) بدان نزدیک است جز این که در خوی اعتیاد مداخله دارد ولی در غریزه چنین نیست، استعدادی است که حیوان را خود به خود یعنی پیش از تجربه باجرای اعمال مفید و با معنی و پیچیده بر می انگیزد و قوای او را بدون احتیاج باکتساب تعدیل می کند چنانکه جوجه را فوری بدانه چیدن و مرغ را باشیانه ساختن و طیور را به ییلاق و قشلاق یا تمیز خطر از دور وامی دارد. یا غریزه جنسی. غریزه اطفای شهوت که سبب تولید نسل و بقای نوع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رائز
تصویر رائز
آزمون آزماینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرایز
تصویر غرایز
((غَ یِ))
جمع غریزه
فرهنگ فارسی معین