جمع واژۀ غنیمه. (اقرب الموارد). مالهای غنیمت. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به غنیمه و غنیمت شود: صدوبیست سر فیل از آن فتح در مرابط فیلان خاص افزود با غنائم بسیار از اموال و اسلحه. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 259). چندان غنائم جمع کرد که آب و آتش نخوردی. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 425)
جَمعِ واژۀ غَنیمه. (اقرب الموارد). مالهای غنیمت. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به غنیمه و غنیمت شود: صدوبیست سر فیل از آن فتح در مرابط فیلان خاص افزود با غنائم بسیار از اموال و اسلحه. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 259). چندان غنائم جمع کرد که آب و آتش نخوردی. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 425)
جمع واژۀ وذیمه. هدیۀ خانه کعبه. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وذیمه شود، اموال که در آن نذرها باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ وذیمه. هدیۀ خانه کعبه. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وذیمه شود، اموال که در آن نذرها باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)