ترجمه غذائی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با غذائی
غذایی
- غذایی
- مربوط به غذا مثلاً برنامۀ غذایی، مناسب برای تغذیه، خوراکی مثلاً مواد غذایی
فرهنگ فارسی عمید
غذائر
- غذائر
- جمع غدیره گیسوان بافته، جمع غدیر آبگیرها آبدانها: غدایر آب که آن را گول خوانند در پیش آن بنات السما بسیار در آنجا جمع شدی
فرهنگ لغت هوشیار
غنائی
- غنائی
- غنایی در فارسی سوز واره، آهنگین منسوب به غنا. یا شعر غنائی. شعریست که حاکی از عواطف و احساسات باشد
فرهنگ لغت هوشیار