جدول جو
جدول جو

معنی غدغد - جستجوی لغت در جدول جو

غدغد
(غُ غُ)
بانگ ماکیان. بانگ مرغ خانگی. حکایت بانگ مرغ خانگی. قوق. (اقرب الموارد ذیل همین کلمه)
لغت نامه دهخدا
غدغد
آواز مرغ خانگی بانگ ماکیان
تصویری از غدغد
تصویر غدغد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غدد
تصویر غدد
غده ها، تومور ها، دژپیه ها، جمع واژۀ غده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدود
تصویر غدود
غده ها، تومور ها، دژپیه ها، جمع واژۀ غده
فرهنگ فارسی عمید
(غَ دَ غَ)
شتاب و تأکید. (برهان) (آنندراج). دستپاچگی. این کلمه در ترکی جغتائی به صورت قدغن و قدغه است که صورت اخیر در فارسی به کار نمیرود و در ترکی آذری به صورت غدغن و قداغان استعمال می شود و همه اینها به معنی تنبیه و نهی است، و در مغولی نیز آمده. رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 244 شود. و در زبان کنونی به معنای تأکید، منع و ممنوع استعمال کنند. (از حاشیۀ برهان چ معین). غدقن، اضطراب. (برهان) (آنندراج).
- غدغن دولتی، ممانعتی که از پیشگاهۀ سلطنتی باشد. (آنندراج از مسافرت شاه ایران)
لغت نامه دهخدا
(غُ غُ دَ)
سنای کاذب. رجوع به سنای کاذب شود، و نام غدغدک را در پل زنگولۀ کجور به این درختچه دهند. رجوع به دار گنده شود
لغت نامه دهخدا
(غَدَدْ)
مرگامرگی شتران. (منتهی الارب). طاعون الابل. ج، غداد. (اقرب الموارد). رجوع به غداد شود
لغت نامه دهخدا
(غُدَدْ)
جمع واژۀ غدّه. (منتهی الارب) :
دروجود بزم ما اغیار شد همچون غدد
گر ازاله میکنی لابد مضرت میرسد.
(لسان العجم بنقل از ابوالمعالی).
رجوع به غده شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
عروس که زن داماد است. (از برهان) (از آنندراج). عروس. (صحاح الفرس) ، بیوگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ / غُ)
مأخوذ از غدۀ عربی است. آنندراج آرد: غدود بر وزن کبود، چیزی است مانند گوشت که در میان گوشت است اما گوشت نیست و آن را نمیخورند و دورش اندازند و در عربی غده است. (آنندراج). در گیلان و ترکی آذری غده و غدود گوشت را ’وز’ نامند:
وزین همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون و بوکان کن.
کسائی.
خدنگ عقده گشائی که بایدم ز غمت
درون سینه گره گشته چون غدود مرا
بونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج).
، نوعی سنگ شبیه به غده های گوشت. رجوع به الجماهر بیرونی ص 84 شود
لغت نامه دهخدا
(غِ)
جمع واژۀ غدد. طاعون شتر. (اقرب الموارد). در فرهنگها این کلمه مورد اختلاف است. از قاموس چنین برمی آید که غداد جمع غدد است و اقرب الموارد نیز چنین آورده ولی تاج العروس آن را جمعغاد دانسته و به شعر زیر استشهاد کرده:
عدمتکم و نظرتکم الینا
بجنب عکاظ کالابل الغداد.
اما اینکه بعضی فرهنگها جمع غده آورده اند اشتباه است. زیرا جمع غده، غدد آمده نه غداد، حصه ها. نصیبها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غدد
تصویر غدد
جمع غده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غداد
تصویر غداد
درد دژپیه (غده) گند درد، جمع غده، دژپیه ها گند ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدغن
تصویر غدغن
شتاب و تاکید، دستپاچگی، اضطراب، ممانعتی که از طرف بالا می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
برگرفته از غده در فارسی گرده گوشت چیزی است مانند گوشت که در میان گوشت است و آن را نمی خورند و دور اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدغد کردن
تصویر غدغد کردن
بانگ کردن مرغ خانگی: مرغها غد غد می کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدد
تصویر غدد
((غُ دَ))
جمع غده
فرهنگ فارسی معین