جدول جو
جدول جو

معنی غدان - جستجوی لغت در جدول جو

غدان
(غَ وَ)
قریه ای است از قراء نسف در ماوراءالنهر و گویند از قراء بخاراست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
غدان
(غِ)
شاخ که بر آن جامه آویزند. (منتهی الارب) (آنندراج). شاخه ای که جامه بر آن آویزند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
غدان
چوب رختی
تصویری از غدان
تصویر غدان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آدان
تصویر آدان
(پسرانه)
مفید سودمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غژان
تصویر غژان
خزان، خزنده، در حال خزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدار
تصویر غدار
بسیار غدر کننده، بی وفا، خائن، حیله گر، فریب کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فدان
تصویر فدان
مزرعه، جای کشت و زرع، کشتزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدات
تصویر غدات
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
فرهنگ فارسی عمید
(غُ نَ)
بطنی است ازبنی یربوع. (منتهی الارب). غدانه بن یربوع بن حنظله از قبیلۀ تمیم، نام جدی جاهلی است و حارثه بن بدرالغدانی از فرزندان اوست. (زرکلی ج 2 ص 758) ، ابن غدانه العمانی مردی بود که برای تعلیم و تربیت و تأدیب عباس بن المقتدر تعیین شده بود. (الاوراق ص 9)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
ده کوچکی است از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ، الصبی یبغش الیه، یعنی می زارد به او و آمادۀ گریستن است. (منتهی الارب) ، پیدا آمدن گرد هوا در روزن از آفتاب، یقال: یبغش الهباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی است به بخارا. (منتهی الارب) (آنندراج) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غداه
تصویر غداه
پگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غداف
تصویر غداف
زاغ، گیسوی دراز زلف سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
پیمان شکن، فریبکار ماندن، گذاشتن بی وفا پیمان شکن، مکار محیل: فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غداد
تصویر غداد
درد دژپیه (غده) گند درد، جمع غده، دژپیه ها گند ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدات
تصویر غدات
میان طلوع فجر و طلوع آفتاب، بامداد، جمع غداوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدغن
تصویر غدغن
شتاب و تاکید، دستپاچگی، اضطراب، ممانعتی که از طرف بالا می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
ناشتایی بامدادانه غذایی که در صبح تناول کنند طعام چاشت مقابل عشا، طعام (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غفان
تصویر غفان
گاه هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در برهان آمده و آنندراج آن را پارسی دانسته به آرش خوراک پس مانده ساختار واژه تازی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیدان
تصویر غیدان
آغاز جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدران
تصویر غدران
پیمان شکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبان
تصویر غبان
توتک ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدفان
تصویر غدفان
جمع غداف، زاغان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مغولی ارواکی در برهان این واژه برابر است با: شتاب و تا سه نهی منع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غران
تصویر غران
فریاد کنان و آواز گران مهیب بر آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدیان
تصویر غدیان
چاشت خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غسان
تصویر غسان
ته دل ژرفای گش (قلب) شور جوانی تیزی جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدان
تصویر عدان
دریا کنار، رود کنار، هفت سال از زمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضدان
تصویر ضدان
دو همستار آخشیجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدان
تصویر سدان
پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدان
تصویر خدان
جمع خد، دیم ها رخساره ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدان
تصویر بدان
به آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدانی
تصویر غدانی
نو جوان برنای نرم اندام جوان شاداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمان
تصویر غمان
غمناک، مغموم و اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار