جدول جو
جدول جو

معنی غداف - جستجوی لغت در جدول جو

غداف
زاغ، گیسوی دراز زلف سیاه
تصویری از غداف
تصویر غداف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غدافی
تصویر غدافی
پر کلاغی از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغداف
تصویر اغداف
گابیدن، روی پوشاندن، پرکوهگی (کوهه موج)، گستردن، فروهشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلاف
تصویر غلاف
روکش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اداف
تصویر اداف
گوش، نره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداف
تصویر تداف
بر یکدیگر نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدات
تصویر غدات
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدار
تصویر غدار
بسیار غدر کننده، بی وفا، خائن، حیله گر، فریب کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نداف
تصویر نداف
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، پنبه وز، پنبه بز، حلّاج، الباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عداف
تصویر عداف
اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غادف
تصویر غادف
کشتیبان ملوان
فرهنگ لغت هوشیار
نیام تلوسه پوسته پوشش چیزی مثل جلد کتاب شمشیر و جز آنها نیام. یا غلاف دل. پرده ای که بروی دل است و گرداگرد آن را فرا گرفته تاموره شغاف. یا غلاف دیگ. آنچه دیگ را به هنگام سفر در آن نهند. یا غلاف ماه. به گمان عامه چیزیست که قمر به هنگام خسوف درون آن شود ساهور. یا غلات و تری عضلات. بافت پوششی حول عضلات مختلف. یا از غلات بر آمدن (بیرون آمدن) بی حجاب شدن، بی تکلف شدن، یا در غلاف کردن، غلاف کردن، یا غداره (شمشیر) را نزد کسی (به) غلات کردن، کوچکی کردن نسبت به او، قاعده بعضی از برگها که پهن تر از دیگر نقاط برگ است و قسمتی از ساقه نبات یا تمام محیط آن را احاطه می کند. رشد غلاف در نباتات مختلف متفاوت است نیام. پوشش، آنچه بدان چیزی را بپوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غراف
تصویر غراف
پیمانه بزرگ پر آب، فراخ رو اسپ پیمانه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غداه
تصویر غداه
پگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدان
تصویر غدان
چوب رختی
فرهنگ لغت هوشیار
پیمان شکن، فریبکار ماندن، گذاشتن بی وفا پیمان شکن، مکار محیل: فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غداد
تصویر غداد
درد دژپیه (غده) گند درد، جمع غده، دژپیه ها گند ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدات
تصویر غدات
میان طلوع فجر و طلوع آفتاب، بامداد، جمع غداوت
فرهنگ لغت هوشیار
ناشتایی بامدادانه غذایی که در صبح تناول کنند طعام چاشت مقابل عشا، طعام (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیاف
تصویر غیاف
ریش دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قداف
تصویر قداف
کاسه بزرگ، سبوی سفالین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نداف
تصویر نداف
پنبه زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلاف
تصویر غلاف
((غِ یا غَ))
پوشش، پوششی برای اشیایی مانند کتاب، شمشیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غدار
تصویر غدار
((غَ دّ))
بی وفا، در فارسی به معنی مکار، حیله گر، پیمان شکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غدات
تصویر غدات
((غَ))
بامداد، بین صبح کاذب و صبح صادق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نداف
تصویر نداف
((نَ دّ))
حلاج، پنبه زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلاف
تصویر غلاف
آنچه چیزی در آن جا بگیرد و پوشیده شود، پوشش، پوشینه،
پوشش چیزی، مثل جلد کتاب و نیام شمشیر، برای مثال یک نفس آن تیغ برآر از غلاف/ چند خلافش کنی ای برخلاف (نظامی۱ - ۸۰)
غلاف رفتن: در غلاف گذاشتن، در نیام کردن شمشیر، کنایه از کوتاه آمدن در برابر شخص قوی، غلاف کردن
غلاف کردن: در غلاف گذاشتن، در نیام کردن شمشیر، کنایه از کوتاه آمدن در برابر شخص قوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاف
تصویر غاف
کهور از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدف
تصویر غدف
فراخسالی ارزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدا
تصویر غدا
بامداد، غداء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدا
تصویر غدا
((غَ))
بامداد، مقابل عشاء
فرهنگ فارسی معین