جدول جو
جدول جو

معنی غدائد - جستجوی لغت در جدول جو

غدائد
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غده، به معانی سلعه، و مابین شحم و سنام، و پاره ای از مال. در غیر این معانی جمع غدد است. (از اقرب الموارد) ، حصه ها. (منتهی الارب). نصیب ها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ ءِ)
جمع واژۀ بداد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جمع واژۀ بدید. (یادداشت مؤلف) (معجم متن اللغه). رجوع به بداد و بدید شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حدید. آهنها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صدّاد است. رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غدیره. گیسوان بافته. (منتهی الارب) (آنندراج) :
غدائره مستشزرات الی العلی
تضل العقاص فی مثنی و مرسل.
(معلقۀ امروءالقیس).
معنبرذوائب معقدعقائص
مسلسل غدائر سجنجل ترائب.
(منسوب به امیر معزی یا پدر وی برهانی).
دیدها در آن ماتم سرا از شعاع موی و نقض غدائر گیسوی ولدان وجواری مخطوف و مفتور. (ترجمه تاریخ یمینی ص 451)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
محله ای است به سمرقند. (منتهی الارب). محله ای است از حائط سمرقند، در یک فرسنگی آن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شده بر خلاف قیاس، سختیها. (اقرب الموارد). و رجوع به شده، شدت، شدیده و شداید شود.
- شدائد دهر، سختی های روزگار. (یادداشت مؤلف).
، جمع واژۀ شدیده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ ندیده. رجوع به ندید و ندیده شود
لغت نامه دهخدا
(غِ)
جمع واژۀ غدد. طاعون شتر. (اقرب الموارد). در فرهنگها این کلمه مورد اختلاف است. از قاموس چنین برمی آید که غداد جمع غدد است و اقرب الموارد نیز چنین آورده ولی تاج العروس آن را جمعغاد دانسته و به شعر زیر استشهاد کرده:
عدمتکم و نظرتکم الینا
بجنب عکاظ کالابل الغداد.
اما اینکه بعضی فرهنگها جمع غده آورده اند اشتباه است. زیرا جمع غده، غدد آمده نه غداد، حصه ها. نصیبها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حدائد
تصویر حدائد
جمع حدیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شدائد
تصویر شدائد
جمع شده، ستهم ها ستهمان جمع شدت، جمع شدیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدائر
تصویر غدائر
جمع غدیره، گیسوان بافته، گیسوهای بافته شده زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غداد
تصویر غداد
درد دژپیه (غده) گند درد، جمع غده، دژپیه ها گند ها
فرهنگ لغت هوشیار