مردم فرومایه. فی الحدیث: رعاع غثره: هکذا یروی، و نری اصله غیثره، حذفت منه الیاء. (منتهی الارب). و فی حدیث عثمان (رض) حین دخلوا علیه لیقتلوه، فقال ان هؤلاء رعاع غثره، ای جهال... و قیل اصل غثره غیثره حذفت منه الیاء، و قیل الغثره جمع غاثر مثل کافر کفره... (تاج العروس) ، پرزۀ جامه و ریشه آن. (منتهی الارب). در دیگر فرهنگها به این معنی غثر ضبط شده. رجوع به غثر شود
مردم فرومایه. فی الحدیث: رَعاع غثره: هکذا یروی، و نری اصله غیثره، حذفت منه الیاء. (منتهی الارب). و فی حدیث عثمان (رض) حین دخلوا علیه لیقتلوه، فقال ان هؤلاء رعاع غثره، ای جهال... و قیل اصل غثره غیثره حُذِفَت منه الیاء، و قیل الغثره جمع غاثر مثل کافر کفره... (تاج العروس) ، پرزۀ جامه و ریشه آن. (منتهی الارب). در دیگر فرهنگها به این معنی غثر ضبط شده. رجوع به غَثَر شود
دانه های ترش و نارس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده باشد، کنایه از فرد جوان و بی تجربه غوره نشده مویز شدن: کنایه از بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن
دانه های ترش و نارس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده باشد، کنایه از فرد جوان و بی تجربه غوره نشده مویز شدن: کنایه از بدون تجربه و آگاهی لازم خواستار مقام بالا یا چیزی باارزش بودن
موی بغل، مغاکچۀ سینۀ شتر که جای نحر است، مغاک سینه و چال گردن. مغاک گلو و چنبر گردن. مغاکی که میان سینه و شکم باشد. (غیاث اللغه از شرح نصاب و کنز) ، گو بالای سینۀ اسب، کرانۀ زمین، راه نرم و هموار. ج، ثغر
موی بغل، مغاکچۀ سینۀ شتر که جای نحر است، مغاک سینه و چال گردن. مغاک گلو و چنبر گردن. مغاکی که میان سینه و شکم باشد. (غیاث اللغه از شرح نصاب و کنز) ، گو بالای سینۀ اسب، کرانۀ زمین، راه نرم و هموار. ج، ثُغر
آپورش اپر دهیک تاراج دانی که دل من که فکندست به تاراج آن دو خط مشکین که پدید آمدش از عاج (دقیقی) نوای بلبل و آوای دراج شکیب عاشقان را داده تاراج (نظامی) تارات
آپورش اپر دهیک تاراج دانی که دل من که فکندست به تاراج آن دو خط مشکین که پدید آمدش از عاج (دقیقی) نوای بلبل و آوای دراج شکیب عاشقان را داده تاراج (نظامی) تارات