رسن که بر سر چوب بر پهنای کوهان گاو بندند وقت کلبه رانی و آب کشی و جز آن. (منتهی الارب). در نسخۀ چاپ بمبئی هم کلبه رانی آمده ولی هیچ یک معنی نمیدهد، ظاهراً گاب رانی که لغتی در گاورانی است باشد
رسن که بر سر چوب بر پهنای کوهان گاو بندند وقت کلبه رانی و آب کشی و جز آن. (منتهی الارب). در نسخۀ چاپ بمبئی هم کلبه رانی آمده ولی هیچ یک معنی نمیدهد، ظاهراً گاب رانی که لغتی در گاورانی است باشد
باران اندک یا دفعه ای از باران. (منتهی الارب) (آنندراج). باران غیر کثیر یا دفعه ای شدید از باران. (اقرب الموارد) ، ریزش بسیار از آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، پی در پی کوفتن تازیانه ها. (منتهی الارب) (آنندراج). الصب الکثیر من الماء و ایضاً من السّیاط... علی التشبیه بغبیات المطر. (تاج العروس). الصب الکثیر من الماء و السیاط. (اقرب الموارد). در شرح قاموس فارسی غبیه را به معنی تازیانه آورده و ظاهراً این اشتباه از ترجمه عبارت ’الصب الکثیرمن الماء و السیاط’ ناشی شده است که شارح ’السیاط’ را بر ’الصب’ معطوف دانسته و آن را معنی مستقلی پنداشته است و حال آنکه معطوف بر الماء است، یعنی والصب الکثیر من السیاط، و صاحب تاج العروس ’ایضاً من’ را برای رساندن همین معنی و برای رفع اشتباه افزوده است. و این اشتباه در فرهنگهای دیگری از قبیل ناظم الاطباء نیز وارد شده، گرد بلندرفته. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). ج، غبیات. قال الرّاجز: و غبیات بینهن ّ وبل. و ربّما شبه بها الجری الذی یجی ٔ بعد الجری الاول. (اقرب الموارد) ، غایب شدن آفتاب: جأه علی غبیه الشمس، ای غیبتها. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، جستن در هنگام راه رفتن. قال ابوعبیده: الغبیه، الوثبه فی السّیر. (منتهی الارب). و قال ابوزید: الغبیه کالزّبیه (کالزﱡبیه) فی السیر. (اقرب الموارد)
باران اندک یا دفعه ای از باران. (منتهی الارب) (آنندراج). باران غیر کثیر یا دفعه ای شدید از باران. (اقرب الموارد) ، ریزش بسیار از آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، پی در پی کوفتن تازیانه ها. (منتهی الارب) (آنندراج). الصب الکثیر من الماء و ایضاً من السّیاط... علی التشبیه بغبیات المطر. (تاج العروس). الصب الکثیر من الماء و السیاط. (اقرب الموارد). در شرح قاموس فارسی غبیه را به معنی تازیانه آورده و ظاهراً این اشتباه از ترجمه عبارت ’الصب الکثیرمن الماء و السیاط’ ناشی شده است که شارح ’السیاط’ را بر ’الصب’ معطوف دانسته و آن را معنی مستقلی پنداشته است و حال آنکه معطوف بر الماء است، یعنی والصب الکثیر من السیاط، و صاحب تاج العروس ’ایضاً من’ را برای رساندن همین معنی و برای رفع اشتباه افزوده است. و این اشتباه در فرهنگهای دیگری از قبیل ناظم الاطباء نیز وارد شده، گرد بلندرفته. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). ج، غبیات. قال الرّاجز: و غبیات بینهن ّ وبل. و ربّما شبه بها الجری الذی یجی ٔ بعد الجری الاول. (اقرب الموارد) ، غایب شدن آفتاب: جأه علی غبیه الشمس، ای غیبتها. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، جستن در هنگام راه رفتن. قال ابوعبیده: الغبیه، الوثبه فی السّیر. (منتهی الارب). و قال ابوزید: الغبیه کالزِّبیه (کالزﱡبیَه) فی السیر. (اقرب الموارد)
قلمه. شاخه ای که از درختی یا نهالی میبرند و در زمین میکارند و ریشه میگیرد. جوانۀ غرس کرده شده: غرسه الکرم المطموره، جوانۀ یک بوتۀ مو خوابانیده، باغ. باغ شاهی. باغی که عادهً آن را آبیاری کنند، کلنگ (پرنده). (دزی ج 2 ص 206)
قلمه. شاخه ای که از درختی یا نهالی میبرند و در زمین میکارند و ریشه میگیرد. جوانۀ غرس کرده شده: غرسه الکرم المطموره، جوانۀ یک بوتۀ مو خوابانیده، باغ. باغ شاهی. باغی که عادهً آن را آبیاری کنند، کلنگ (پرنده). (دزی ج 2 ص 206)
شهر مشهوری است به افریقا که بین آن و قفصه شش منزل راه است و در بیابان بی آب و گیاه ’سبیبه’، و آن شهری است قدیمی و در آن آثار پادشاهان بوده است و بیشتر آن اکنون ویران وچیزی از آن باقی نمانده است مگر جایهایی که مسکن گروهی از مردم فقیر است که بعلت علاقه بسرزمین خود در آن مانده اند. چه حاصل آن کم بود و بین سطیف و تبسه شش منزل راه است که از بادیه های عرب نشین میگذرد و در آنجا گستردنیهای محکمی بافند که مدتها دوام کند. (از معجم البلدان ج 2 ص 363). شهری است در الجزایر در ارتفاع 900 متر از سطح دریا و 6500 تن سکنه دارد و همان تفستا است که امپراتور اغسطوس (اگوست) بسال 25 قبل از میلادآن را جایگاه لشکر روم قرار داد و مسلمانان بسال 682 هجری قمری آن را فتح کردند و بر اثر جنگ ها ویران شد و معروفترین آثار رومیان در آن دروازۀ ’کارکلا’ است. (المنجد)... گمان میرود که نام عربی شهر قدیمی ’تیفستا’ است که در جنوب جزایر قسطنطینه واقع است و در ایام رومیان آباد بود... 1200 تن سکنه دارد. (قاموس الاعلام ترکی). شهری است به الجزایر در ایالت ’بون’ که مرکز ناحیه ای است به نزدیک مرز تونس، مخروبه های آثار رومیان در آن مشاهده میشود و 25000 تن سکنه دارد و دارای معادن فسفات است. نام دیگر آن ’تبسا’ است
شهر مشهوری است به افریقا که بین آن و قفصه شش منزل راه است و در بیابان بی آب و گیاه ’سبیبه’، و آن شهری است قدیمی و در آن آثار پادشاهان بوده است و بیشتر آن اکنون ویران وچیزی از آن باقی نمانده است مگر جایهایی که مسکن گروهی از مردم فقیر است که بعلت علاقه بسرزمین خود در آن مانده اند. چه حاصل آن کم بود و بین سطیف و تبسه شش منزل راه است که از بادیه های عرب نشین میگذرد و در آنجا گستردنیهای محکمی بافند که مدتها دوام کند. (از معجم البلدان ج 2 ص 363). شهری است در الجزایر در ارتفاع 900 متر از سطح دریا و 6500 تن سکنه دارد و همان تفستا است که امپراتور اغسطوس (اگوست) بسال 25 قبل از میلادآن را جایگاه لشکر روم قرار داد و مسلمانان بسال 682 هجری قمری آن را فتح کردند و بر اثر جنگ ها ویران شد و معروفترین آثار رومیان در آن دروازۀ ’کارکلا’ است. (المنجد)... گمان میرود که نام عربی شهر قدیمی ’تیفستا’ است که در جنوب جزایر قسطنطینه واقع است و در ایام رومیان آباد بود... 1200 تن سکنه دارد. (قاموس الاعلام ترکی). شهری است به الجزایر در ایالت ’بون’ که مرکز ناحیه ای است به نزدیک مرز تونس، مخروبه های آثار رومیان در آن مشاهده میشود و 25000 تن سکنه دارد و دارای معادن فسفات است. نام دیگر آن ’تبسا’ است