جدول جو
جدول جو

معنی غبانت - جستجوی لغت در جدول جو

غبانت
(دَجْوْ)
سست خرد گردیدن و سستی و نقصانی خرد. (آنندراج) (منتهی الارب). یقال فیه غبانهٌ، ای ضعف ٌ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غباوت
تصویر غباوت
کودنی، کم هوشی، کم عقلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبانت
تصویر جبانت
کم دل شدن، ترسیدن، کم دلی، ترس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابانت
تصویر ابانت
آشکار کردن، واضح ساختن، هویدا ساختن، جدا کردن، پیدا شدن، آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
(ژَ)
ابانه. پیدا کردن. آشکار کردن. روشن کردن. هویدا کردن، آشکار گفتن، پیدا شدن. آشکار شدن. هویدا شدن، پیدائی. ظهور. روشنی. هویدائی. آشکاری. بداهت، جدا کردن، بشوی دادن دختر را
لغت نامه دهخدا
(اِ نَ)
ابانه. دارودسته. ایل و ابه
لغت نامه دهخدا
(کُ)
کندذهنی. (غیاث) (آنندراج). درنایافتن و ابله شدن. (تاج المصادر زوزنی). گول گردیدن. نه دریافتن از چیزی. گولی. (منتهی الارب). احمقی. سفه. غافلی. عدم فطانت. کندفهمی. نادانی. بلاهت. بلادت: وزیر چون پادشاه را تحریص نماید در کاری که به رفق... تدارک پذیرد برهان حمق و غباوت خویش نموده باشد. (کلیله و دمنه). امیر سیف الدوله دانست که حرکت آن حضرت سبب جهل و غباوت اهل تدبیر و نقصان رشد ناصح و مشیر است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 203)
لغت نامه دهخدا
(غُب ب)
جمع واژۀ غب ّ. (المنجد). رجوع به غب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابانت
تصویر ابانت
پیداکردن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبانت
تصویر جبانت
ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غباوت
تصویر غباوت
کند ذهنی، غافلی، کند فهمی، نادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبانه
تصویر غبانه
سست خردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبان
تصویر غبان
توتک ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابانت
تصویر ابانت
((اِ نَ))
آشکار کردن، واضح ساختن، پیدا شدن، ظهور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غباوت
تصویر غباوت
((غَ وَ))
کند ذهن شدن، ابله شدن، گولی، احمقی، ابلهی
فرهنگ فارسی معین