ماهودانه، گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حب الملوک
ماهودانه، گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حَبُ المُلوک
جمع واژۀ غب، بمعنی زمین پست و ایستادن گاه آب. (آنندراج). جمع واژۀ غب، بمعنی روندۀ از دریا چندان که در دشت دور درآید و زمین پست و ایستادن گاه آب. (منتهی الارب). جمع واژۀ غب، یعنی آنکه بدریا زند چندانکه در خشکی امعان کند و زمین پست. (از اقرب الموارد) ، غافل و بی خبر شدن و بغفلت افتادن. یقال: اغتررت یا رجل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بر غفلت کسی آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: ’اغتره، ای اتاه علی غره منه’. (منتهی الارب). بر غفلت آمدن کسی را: اغتر فلانا، اتاه علی غره. (از اقرب الموارد) ، غفلت کسی را خواستن: اغتر الرجل، طلب غرته ای، غفلته. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ غُب، بمعنی زمین پست و ایستادن گاه آب. (آنندراج). جَمعِ واژۀ غُب، بمعنی روندۀ از دریا چندان که در دشت دور درآید و زمین پست و ایستادن گاه آب. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ غب، یعنی آنکه بدریا زند چندانکه در خشکی امعان کند و زمین پست. (از اقرب الموارد) ، غافل و بی خبر شدن و بغفلت افتادن. یقال: اغتررت یا رجل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بر غفلت کسی آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: ’اغتره، ای اتاه علی غره منه’. (منتهی الارب). بر غفلت آمدن کسی را: اغتر فلانا، اتاه علی غره. (از اقرب الموارد) ، غفلت کسی را خواستن: اغتر الرجل، طلب غرته ای، غفلته. (از اقرب الموارد)
بنوبت آمدن تب. یقال: اغبته الحمی و علیه اغباباً، بنوبت آمد تب. (ناظم الاطباء). گاه گاه آمدن یا یک روز در میان آمدن تب. (آنندراج). یک روز در میان آمدن تب. (از اقرب الموارد) ، نزدیک آمدن سفر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن حرکت: اغترز السیر، دنا. (از اقرب الموارد) ، رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داخل شدن. (از اقرب الموارد). نزدیک شدن حرکت کسی: اغترز فلان السیر، دنا مسیره. (از اقرب الموارد) ، سوار شدن: اغترز، رکب. (از اقرب الموارد)
بنوبت آمدن تب. یقال: اغبته الحمی و علیه اغباباً، بنوبت آمد تب. (ناظم الاطباء). گاه گاه آمدن یا یک روز در میان آمدن تب. (آنندراج). یک روز در میان آمدن تب. (از اقرب الموارد) ، نزدیک آمدن سفر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن حرکت: اغترز السیر، دنا. (از اقرب الموارد) ، رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داخل شدن. (از اقرب الموارد). نزدیک شدن حرکت کسی: اغترز فلان السیر، دنا مسیره. (از اقرب الموارد) ، سوار شدن: اغترز، رکب. (از اقرب الموارد)
جمع دیه، کدوها، خنورها آوند های سفالین، زمین های هموار، ریگ های رخ، توده های ریگ ظرف چرمین یا فلزی که در آن روغن و مانند آن ریزند، صراحی کوچک شیشه کوچک، اثاثه لوازم. یا دبه باروت کیسه ای که از پوست یا محفظه ای چوبین یا فلزی که در آن باروت کنند. یا دبه و زنبیل (در) افزودن خرج کسی زیاد شدن، یا دبه در زیر پای شتر افکندن، مرتکب امری خطیر شدن، بر سر پر خاش آوردن فتنه انگیختن
جمع دیه، کدوها، خنورها آوند های سفالین، زمین های هموار، ریگ های رخ، توده های ریگ ظرف چرمین یا فلزی که در آن روغن و مانند آن ریزند، صراحی کوچک شیشه کوچک، اثاثه لوازم. یا دبه باروت کیسه ای که از پوست یا محفظه ای چوبین یا فلزی که در آن باروت کنند. یا دبه و زنبیل (در) افزودن خرج کسی زیاد شدن، یا دبه در زیر پای شتر افکندن، مرتکب امری خطیر شدن، بر سر پر خاش آوردن فتنه انگیختن