جدول جو
جدول جو

معنی غایبی - جستجوی لغت در جدول جو

غایبی
(یِ)
حالت و چگونگی غایب. غیبت: تا ناپدید شوند بروشنائی آفتاب و این غایبی بامدادین بود. (التفهیم).
غایبی مندیش از نقصانشان
کو کشد کین از برای جانشان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
غایبی
غیبت ناپدیدی. یا غایبی مرصع. سازیست از ذوات الاوتار
تصویری از غایبی
تصویر غایبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غایی
تصویر غایی
نهایی، پایان و آخر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غایب
تصویر غایب
مقابل حاضر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است، ناپیدا، ناپدید، دور از نظر،
در دستور زبان علوم ادبی شخص سوم
غایب شدن: ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن
غایب کردن: گم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیابی
تصویر غیابی
بدون حضور فرد موردنظر مثلاً حکم غیابی، در غیبت فرد مورد نظر مثلاً غیابی طلاق گرفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیبی
تصویر غیبی
مربوط به غیب، الهی، ربانی
فرهنگ فارسی عمید
(غَ)
از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری است. پس از سلوک در طریق علمی به قصد اکتساب طریقۀ مولویه به سیاحت پرداخت و مدتی در بلاد مختلف گردش کرد و به استانبول وارد شد و به سال 954 هجری قمری در همانجا درگذشت.
این بیت ازوست:
دیدم که درد هجر دلک چاره سی نه در
دیدی حبیب وصلت آکاچاره سینه در.
(از قاموس الاعلام ترکی)
چلبی. سیدابوبکر... افندی. از چلبیان قونیه بود. وی پس از پدرش حاج چلبی عارف افندی به تاریخ 1159 هجری قمری در آستانۀ حضرت مولوی به مقام ارشاد نایل آمد و به سال 1199 هجری قمری درگذشت. این مطلع ازوست:
تار زلفک دل آواره یه زنجیر ایتدم
احسن وجهله دیوانه یه تدبیر ایتدم.
(از قاموس الاعلام ترکی)
از شاعران فارسی زبانی بود که به هند مهاجرت کرد. صاحب صبح گلشن آرد: از ارض خراسان سر برکشیده و به اختیار غربت از وطن در عهد همایون پادشاه به سرزمین هندوستان رسیده و در سلک ملازمان همایونی منسلک گردیده. او راست:
گر گشاد کار ما بودی ززلف یار ما
اینچنین آشفته و برهم نبودی کار ما
دل ز چاک سینه میخواهد که بیند روی دوست
مرهم ای مشفق منه بر سینۀ افکار ما
ای غریبی التفات او بغیر آزار نیست
چندخواهد بود یا رب در پی آزار ما.
#
تا حریم حرم یار شده مسکن من
رفته بیرون هوس خلد برین از سرمن.
(از صبح گلشن ص 299).
وی از اسماعیلیه و حروفیه بود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
نوعی برنج در گیلان. قریبی
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ناحیه ای است در لرستان که در آن جا در امتداد شوسۀ بین تنگ تیر و کلهر معادن زغال سنگ کشف گردیده است
لغت نامه دهخدا
(لِ)
شاخه ای از تیره حاجیوند هیهاوند از طایفۀ چهار لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 77)
لغت نامه دهخدا
مقابل حضوری، منسوب به غیاب، آنچه در غیاب کسی گویند یا کنند، رجوع به غیاب شود،
- حکم غیابی، (اصطلاح حقوق) حکمی است که درباره یکی از اصحاب دعوی که در جلسۀ دادرسی حاضر نشده و لایحه نفرستاده و حضور خود را ساقط نکرده باشد صادر شود، رجوع به حکم شود
لغت نامه دهخدا
در تازی نیامده نهانیک، مینوک منسوب به غیب مربوط به عالم غیب، الهی ربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایب
تصویر غایب
از غیب و غیبت و غیاب، ناپیدا، نهان، ناپدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایی
تصویر غایی
پایانیک فرجامیک
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده ونیک در نوبد اندایی منسوب به غیاب آنچه در غیاب کسی گویند یا انجام دهند مقابل حضوری یا حکم غیابی. حکمی است درباره یکی از اصحاب دعوی که در جلسه دادرسی حاضر نشده و لایحه نفرستاده و حضور خود را ساقط نکرده باشد صادر شود
فرهنگ لغت هوشیار
دور شهرگی آوارگی، تابدار: پارچه ای است گرانبها، کولی خور گونه ای برنج پست، بیگانگی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غایب. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) مقابل حاضرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غایی
تصویر غایی
منسوب به غایت، نهایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غایب
تصویر غایب
((یِ))
کسی که حضور نداشته باشد، پنهان، سوم شخص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غایب
تصویر غایب
ناپیدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غریبی
تصویر غریبی
نا آشنایی
فرهنگ واژه فارسی سره
درغیاب، غیاباً
متضاد: حضوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از غایب
تصویر غایب
Absent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غایب
تصویر غایب
absent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از نغمات موسیقی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از غایب
تصویر غایب
अनुपस्थित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از غایب
تصویر غایب
afwezig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از غایب
تصویر غایب
assente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از غایب
تصویر غایب
ausente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غایب
تصویر غایب
ausente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از غایب
تصویر غایب
відсутній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غایب
تصویر غایب
nieobecny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از غایب
تصویر غایب
abwesend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غایب
تصویر غایب
отсутствующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غایب
تصویر غایب
absen
دیکشنری فارسی به اندونزیایی